پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723The survey of genetic susceptibility to bovine spongiform encephalopathy among Iranian native and Holstein cattle breedsبررسی حساسیت ژنتیکی گاوهای بومی و هلشتاین ایران به جنون گاوی89975181110.22059/ijas.2014.51811FAصابرمحمد مقصودیدانش آموختۀ رشتۀ ژنتیک و اصلاح دام دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران دانشگاه تهران،سید رضامیرائی آشتیانیعضو هیئت علمی دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0003-3597-4385حسنمهربانی یگانهعضو هیئت علمی دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-6820-6759محمد حسینبنابازیعضو هیئت علمی مؤسسۀ تحقیقات علوم دامی ایرانJournal Article20110105In recent years, the relationship between insertion and deletion (indel) polymorphisms in promoter region (23 bp) and intron 1 (12 bp) of PRNP gene (Prion protein coding gene) and their relationship to susceptibility of classical bovine spongiform encephalopathy (BSE) have been reported. Insertions of these two polymorphisms increase resistance to classical BSE, while the deletions of these two polymorphisms cause more susceptibility to classical BSE. In this study DNA of Iranian Holstein (n=50), Golpayegani (n=62) and Sistani (n=60) was extracted by modified salting out method. The genes were amplified using specific primers and the genotypes were detected on polyacrylamide gels. Allelic data were tested by Exact Fisher test and genotypic and haplotypic data were tested using Chi-square test. The results showed that considering locus of three mentioned breeds were in Hardy-Weinberg equilibrium. The allelic, genotypic and haplotypic frequencies of the polymorphism of the mentioned genes were estimated in three Iranian cattle breeds and were compared among breeds under this study and the healthy and BSE-affected group of the German cattle (described by Sander et al., 2004). According to the results of this study, if these two regions are the only regions affecting on the classical BSE, Golpayegani cattle have more resistant than healthy and BSE-affected of German cattle.در مطالعات سالهای اخیر، ارتباط بین چندشکلی ناحیۀ پروموتور (حذف و درج 23 جفت بازی) و اینترون 1 (حذف و درج 12 جفت بازی) ژن PRNP (ژن کدکنندۀ پروتئین پریون) و حساسیت به جنون گاوی اثبات شده است. درج این جایگاهها مقاومت به جنون گاوی کلاسیک را در گاوها افزایش میدهد، در حالیکه حذف این جایگاهها باعث حساسیت بیشتر به جنون گاوی میشود. در این مطالعه فراوانیهای آللی، ژنوتیپی، و هاپلوتیپی چندشکلیهای ناحیۀ پروموتور و ناحیۀ اینترون 1 ژن PRNP در 3 نژاد هلشتاین ایران (50=n)، گلپایگانی (62=n)، و سیستانی (60=n) برآورد شد. استحصال DNA به روش استخراج نمکی تغییرشکلیافته انجام شد. ژنهای مورد نظر با استفاده از پرایمرهای اختصاصی تکثیر، و جایگاههای ذکرشده روی ژل پلیآکریلآمید تعیین ژنوتیپ شدند. دادههای آللی به روش دقیق فیشر و دادههای ژنوتیپی و هاپلوتیپی به روش مربع کای آزمون شدند. نتایج این تحقیق نشان داد هر 3 نژاد برای هر کدام از جایگاهها بهصورت مستقل در تعادل هاردی-واینبرگ بودند. فراوانیهای آللی و ژنوتیپی هاپلوتیپی پلیمورفیسم حذف و درج 12 جفت بازی و 23 جفت بازی بین نژادهای مطالعهشده و گاوهای سالم و مبتلای آلمانی مقایسه شد. براساس یافتههای این تحقیق این نتیجه حاصل شد که گاوهای گلپایگانی، از گاوهای سالم و مبتلای آلمانی مقاومت بیشتری در برابر جنون گاوی دارند.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Comparison the effects of rosemary, thyme, propolis, antibiotic and probiotic on broiler performanceمقایسۀ اثر رزماری، آویشن، بره موم، آنتی بیوتیک، و پروبیوتیک بر عملکرد جوجه های گوشتی991065181210.22059/ijas.2014.51812FAمسعودطاهردانشجوی گروه علوم طیور، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسشعبانرحیمیاستاد گروه علوم طیور، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسمحمد امیرکریمی ترشیزیاستادیار گروه علوم طیور، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس0000-0002-8141-4904عباسعاشوریدانشجوی گروه علوم طیور، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20140309To compare the effects of two herbal extracts, antibiotic, probiotic, and ethanol extract of propolis on performance, relative weight of internal organs, carcass characteristics and morphology of the small intestine of broilers challenged with <em>Salmonella </em>Enteritidis a trial was performed based on completely randomized design. Four hundred and twenty day old male broiler chicks including 7 treatments with 4 replicates of 15 birds per replicate were reared for six weeks. On day 10, except for the negative control group, other groups were inoculated orally with <em>Salmonella</em> Enteritidis. The results showed that antibiotic had significant effect on the relative weight of the breast, increased the relative carcass weight and enlargement of the liver compared to the other groups improving its metabolism and feed conversion ratio. This study showed that plant extracts in addition impact on abdominal fat reduction can increase the height and crypt depth in the small intestine and provide a greater surface area for absorption. In addition, the maximum amount of feed intake and weight gain were observed in the propolis fed group.بهمنظور مقایسۀ اثر دو نوع عصارۀ گیاهی، آنتی بیوتیک، پروبیوتیک، و برهموم بر عملکرد، وزن نسبی اندامهای داخلی، خصوصیات لاشه، و ریختشناسی رودۀ باریک جوجه های گوشتی چالشیافته با سالمونلا انتریتیدیس این آزمایش بر پایۀ طرح کاملاً تصادفی انجام شد. 420 قطعه جوجۀ گوشتی یکروزۀ نر شامل 7 تیمار با 4 تکرار و 15 پرنده در هر تکرار گروهبندی و بهمدت 6 هفته پرورش داده شدند. در روز 10 به جز گروه کنترل منفی بقیۀ گروهها با باکتری <em>Salmonella</em> Enteritidis ازطریق دهانی تلقیح شدند. نتایج نشان داد که جیرۀ حاوی آنتی بیوتیک ضمن تأثیر بر وزن نسبی سینه، باعث بالارفتن وزن نسبی لاشه در مقایسه با سایر گروههای آزمایش شد (05/0P<). این مطالعه نشان داد عصاره های گیاهی افزون بر تأثیر بر چربی محوطۀ بطنی و کاهش آن میتوانند باعث افزایش ارتفاع پرزها و عمق کریپتهای رودۀ باریک شوند و سطح وسیعتری برای جذب فراهم کنند (05/0P<). بیشترین میزان خوراک مصرفی و افزایش وزن در گروه های حاوی بره موم مشاهده شد(05/0P<).پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Effect of chromium methionine and energy source on production and nutrient digestibility of Holstein cows in prepartum and postpartumاثر مکمل کروممتیونین و منبع انرژی جیره بر تولید و قابلیت هضم مواد مغذی گاوهای هلشتاین در دورۀ قبل و بعد از زایش1071155181310.22059/ijas.2014.51813FAمهدیافتخاریدانشجوی دکتری پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانابوالفضلزالیدانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-9654-2063مهدیدهقان بنادکیدانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-8448-1371مهدیگنج خانلواستادیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-1854-321XJournal Article20130217In this study, 32 multiparous non lactating Holstein cows were used to investigate the effects of chromium-l-methionine (Cr-Met) supplementation and dietary energy source on production and nutrient digestibility during the periparturient period. Cows were fed a total mixed ration from 28 days before anticipated calving through 28 days after calving. The study was designed as a randomized complete block design with 2 (energy sources) × 2 (Cr-Met levels) factorial arrangement. Energy sources in the prepartum were fish oil and grain, and were fish oil and palm fat powder in the postpartum. The Cr-Met was supplemented at dosages of 0 or 0.08 mg of Cr/kg of metabolic body weight. Fish oil Supplementation had no significant effect on prepartum dry matter intake (DMI) but tended to decrease postpartum DMI (P< 0.1). Supplemental Cr-Met increased prepartum and postpartum DMI significantly (P<0.05). The effect of treatments on milk production was not significant. No differences were detected in milk composition except for fat percentage in which cows were fed the fish oil had lower percentage of fat compare to others. Supplemental Cr-Met had no significant effect on nutrient digestibility in the prepartum and postpartum. Use of fish oil had no effect on nutrient digestibility in the prepartum, but decreased digestibility of dry matter, organic matter, and crude protein in the postpartum(P<0.05). Results of this study indicate no significant interaction between chromium supplementation and energy source.در این مطالعه از 32 رأس گاو چندشکم زایش هلشتاین برای بررسی اثر مکمل کروممتیونین و منبع انرژیبر تولید و قابلیت هضم مواد مغذی گاوهای هلشتاین در طول دورۀ قبل و پس از زایش استفاده شد. گاوها با جیرۀ کاملاً مخلوط از 28 روز قبل از زایش تا 28 روز پس از زایش تغذیه گردیدند. این مطالعه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و بهصورت آرایۀ فاکتوریل 2×2 (دو منبع انرژی و دو سطح مکمل کروم متیونین) اجرا گردید. منابع انرژی قبل از زایش شامل روغن ماهی و غله، و پس از زایش شامل پودر چربی پالم و روغن ماهی بودند. مکمل کروممتیونین در سطح صفر یا 08/0 میلیگرم بهازای هرکیلوگرم از وزن متابولیکی بدن تغذیه گردید. نتایج نشان داد که در دورۀ قبل از زایش استفاده از روغن ماهی اثری بر مادۀ خشک مصرفی نداشت، ولی پس از زایش استفاده از آن تمایل به کاهش مادۀ خشک مصرفی داشت (1/0P<). مکمل کروممتیونین سبب افزایش معنیدار مادۀ خشک مصرفی در دورۀ قبل و پس از زایش گردید (p<0.05). شیر تولیدی گاوها تحت تأثیر نوع تیمارها قرار نگرفت. بهجز درصد چربی شیر که تحت تأثیر استفاده از روغن ماهی کاهش معنیداری پیدا کرد (p<0.05)، سایر ترکیبات شیر تحت تأثیر نوع تیمارها قرار نگرفتند. استفاده از مکمل کروممتیونین اثری روی قابلیت هضم مواد مغذی در دورۀ قبل یا پس از زایش نداشت. استفاده از روغن ماهی نیز اثری بر قابلیت هضم مواد مغذی در این دوره نداشت، ولی پس از زایش سبب کاهش قابلیت هضم مادۀ خشک، مادۀ آلی، و پروتئین خام شد (p<0.05). نتایج حاصل از این آزمایش بین مکمل کروم و منبع انرژی اثر متقابلی نشان نداد.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723The effect of methionine on Guinea pig ovulationاثر اسیدآمینۀ متیونین بر تخمک ریزی در خوکچۀ هندی1171245181410.22059/ijas.2014.51814FAرسولکریمیدانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی دام دانشگاه تهرانملکشاکریاستادیار بخش فیزیولوژی دام دانشگاه تهرانمهدیژندیاستادیار بخش فیزیولوژی دام دانشگاه تهران0000-0003-2886-9747Journal Article20130923The current study intends to analyze the effects of methionine on the ovulation of guinea pigs. 60 guinea pigs were given 4 different treatments in a completely randomize design. The treatments contained 0, 2, 4 and 6 percent of methionine per kg as fed. After two weeks as adaptation period, the four different treatments were given to the animals for two estrus cycle. After synchronization which was achieved through the inter muscular injection of PGF2a analog (cloroprostonal). 6ml/kg of cloroprostonal was injected twice in an eleven-day interval. At the end of experiment guinea pigs were slaughtered and the numbers of mature follicles were calculated by loop microscopy. The result shown that, the number of mature follicle increased as the amount of methionine in the diet rased. The Duncan`s test showed a significant relationship between the number of follicle in the right and left ovary with the higher amount of methionine (P<0.05) and didn’t reflect a significant relationship between weight of two ovary and the amount of methionine. It seems that if the amount of methionine increases in the diet, the ovulation will also increase regardless of the ovary and body weight.هدف از مطالعۀ حاضر، بررسی اثر اسیدآمینۀ متیونین بر میزان تخمکریزی در خوکچۀ هندی بود. 60 سر خوکچه در طرح کاملاً تصادفی تحت تأثیر چهار تیمار غذایی ازنظر سطح متیونین قرار گرفتند (تیمارها برحسب صفر، 2، 4 ، و 6 درصد متیونین بر کیلوگرم خوراک در نظر گرفته شد). پس از دو هفته دورۀ تطبیقی بهمدت دو دورۀ فحلی خوکچهها براساس تیمارهای آزمایشی تغذیه شدند و سپس خوکچهها بهوسیلۀ کلوپروستنول ml/kg) 6/0) ازطریق تزریق ماهیچهای در دو نوبت با فاصلۀ یازده روز همزمانسازی فحلی شدند. پس از کشتار خوکچهها تعداد فولیکولهای بالغ آنها با میکروسکوپ استریو شمارش شد. نتایج نشان داد تعداد فولیکولهای بالغ با افزایش مقدار متیونین در جیرۀ غذایی بهطور معنیداری (05/0P<) افزایش یافت، ولی میانگین وزن تخمدان راست و چپ تفاوت معنیداری (05/0P<) نداشت. بهطورکلی، به نظر میرسد افزایش مقدار متیونین خوراک خوکچۀ هندی- با درنظرگرفتن استانداردهای تنظیم جیره - موجب افزایش تخمکریزی میشود و ارتباطی با وزن بدن و تخمدان در خوکچۀ هندی ندارد.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Determining the effect of estradiol, oxytocin, prostaglandin E1 and relaxin on cervix dilation and pregnancy rate of Zandi breed sheepمطالعۀ اثر تزریق استرادیول، اکسیتوسین، ریلاکسین، و شیاف پروستاگلندین ای-1 بر بازشدن سرویکس و درصد آبستنی در گوسفندان زندی1251335181510.22059/ijas.2014.51815FAرضامسعودیگروه علوم دامی، دانشکدۀ علوم و مهندسی کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهراناحمدزارع شحنهگروه علوم دامی، دانشکدۀ علوم و مهندسی کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهرانآرمینتوحیدیگروه علوم دامی، دانشکدۀ علوم و مهندسی کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0002-3288-1709حمیدکهرامگروه علوم دامی، دانشکدۀ علوم و مهندسی کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهرانعباساکبری شریفایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند نژاد زندی، پیشوا، ورامینمحسنشرفیگروه علوم دامی، دانشکدۀ علوم و مهندسی کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران و گروه جنینشناسی، پژوهشکدۀ علوم تولید مثل، پژوهشگاه رویان، تهرانوحیدزاهدیدانشجوی کارشناسی ارشد، پردیس
کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرجJournal Article20130930The aim of this study was to evaluate the effect of estradiol (E<sub>2</sub>), oxytocin (OT), relaxin (relaximol) injection and prostaglandin E<sub>1</sub> (misoprostol) suppository on the cervix dilation, time of cervical dilation persistency and pregnancy rate of Zandi ewes using artificial insemination. Eighty 3-4 years old and 55±2.5 kg weight ewes were used for this study. In experiment 1, the ewes were assigned to four equally groups. The groups were received 100 µl E<sub>2</sub>, 100 IU of OT, 5 ml relaximol and 200 µg misoprostol, respectively. Then, cervical dilation and time of cervical dilation persistency were examined at four times. E<sub>2</sub> had no effect on cervical dilation and time of cervical dilation persistency (P>0.05). Using of OT, relaximol and misoprostol lead to cervical dilation (P<0.05). In experiment 2, the estrous synchronization was accomplished using CIDR insertion for 12 days. At the time of CIDR removal, 500 IU of eCG injected in to the ewes and then assigned to four equally groups. The control group received no cervical dilator treatment. Other three groups received the same treatment as the first experiment. According to the best time of cervical dilation in experiment 1, ewes were inseminated transcervically in the times of 20 and 40 min and 5 hours after treating, respectively, at 54 hours after eCG injection. Fifty days after insemination, pregnancy rate were recognized via ultrasonography diagnosis. Pregnancy rate in OT group was higher (P<0.05) than misoprostol and relaximol groups (60% vs 25 and 10%, respectively). However, there were no significant differences (P>0.05) between oxytocin and control group (60% vs 50%) in pregnancy rate. In conclusion, injection of oxytocin dilate the cervical canal and improved pregnancy rate in Zandi ewes, therefore this could be used as an instrument for improving pregnancy rate during artificial insemination.هدف از این پژوهش بررسی اثر تزریق هورمونهای استرادیول، اکسیتوسین، ریلاکسین (ریلاکسیمول)، و شیاف واژنی پروستاگلندین ای-1 (میزوپروستول) بر بازشدن سرویکس، زمان بازماندن سرویکس، و بهبود درصد آبستنی حاصل از تلقیح مصنوعی در گوسفند نژاد زندی در انتهای فصل تولید مثل بوده است. در این مطالعه از 80 میش سه تا چهارساله با میانگین وزنی 5/2±55 کیلوگرم استفاده شد. در آزمایش اول میشها به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروهها بهترتیب 100 میکرولیتر استرادیول بهصورت تزریق درونوریدی، 100 واحد اکسیتوسین، 5 میلیلیتر ریلاکسیمول بهصورت تزریق درونعضلانی، و 200 میکروگرم شیاف واژنی میزوپروستول دریافت کردند. پس از اعمال تیمار در چهار زمان بازشدن و بازماندن سرویکس معاینه شد. تزریق هورمون استرادیول تأثیر معنیداری بر بازشدن و بازماندن سرویکس نداشت. استفاده از اکسیتوسین، ریلاکسیمول، و میزوپروستول منجر به بازشدن و بازماندن سرویکس شد (05/0> P). در آزمایش دوم میشها برای همزمانی فحلی در انتهای فصل تولید مثلی بهمدت 12 روز سیدرگذاری شدند و هنگام سیدربرداری به همۀ میشها مقدار 500 واحد هورمون eCG تزریق شد و به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول بهعنوان گروه شاهد انتخاب شد و تیمار بازکنندۀ سرویکس دریافت نکرد. سه گروه دیگر بهترتیب 100 واحد اکسیتوسین، 5 میلیلیتر ریلاکسیمول، و 200 میکروگرم شیاف میزوپروستول دریافت کردند و با توجه به بهترین زمان بازبودن سرویکس در آزمایش اول، بهترتیب در زمانهای 20 و 40 دقیقه و 5 ساعت پس از اعمال تیمار، 54 ساعت پس از تزریق eCG، بهصورت ترانس سرویکال تلقیح شدند. روز 50 پس از تلقیح با اولتراسونوگرافی درصد آبستنی تشخیص داده شد. درصد آبستنی در گروه دریافتکنندۀ اکسیتوسین از گروههای دریافتکنندۀ میزوپروستول و ریلاکسیمول بالاتر بود (60 درصد در مقابل 25 و 10 درصد، 05/0> P) ولی با گروه شاهد (50 درصد) اختلاف معنیدار نبود (05/0< P). درنتیجۀ تزریق اکسیتوسین باعث بازشدن سرویکس و افزایش درصد آبستنی در میشهای زندی میشود و میتوان از آن بهعنوان ابزاری برای بهبود درصد آبستنی حاصل از تلقیح مصنوعی استفاده کرد.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723The effect of incomplete sire pedigree on prediction of breeding value and estimation of the genetic trend of weaning weight and average daily gain in sheepتأثیر ناقصبودن شجرۀ پدری بر پیشبینی ارزشهای اصلاحی و برآورد روند ژنتیکی صفات وزن ازشیرگیری و افزایش وزن روزانه در گوسفند1351415181610.22059/ijas.2014.51816FAمختارعلیعباسیدانشیار پژوهش مؤسسۀ تحقیقات علوم دامی کشور0000-0001-9585-6968Journal Article20140519In order to study on the effect of incomplete sire's pedigree on the prediction of breeding value and estimation of genetic trend, two quantitative traits such as weaning weight and average daily gain with heritabilities 0.15 and 0.30 were simulated. Phenotypic, genetic and environmental correlations were assumed 0.5. Resulted data files with different proportion of missed sire pedigree (0-100) were analyzed using bivariate animal model. Breeding value means for WW and ADG reduced from 1.61 to 0.55 and 69.48 to 24.68 with 10 percent random deletion of sire pedigree. This parameter was also decreased to 1.47 and 63.67 for WW and ADG respectively, with 10 percent sequential deletion of sire pedigree. Decreasing genetic trend of ADG were 61.32 and 0.66 percent for 10 percent random and sequential deletion of sire pedigree, respectively. This reduction for WW was also 63.43 and 0 percent. Generally, the incompleteness of sire pedigree affected the accuracy of breeding value prediction and genetic trend and based on the rate of sire pedigree deletion, the part of accuracy of breeding value prediction were lost. Then, the genetic tend estimated using real data should be analyzed based on the rate of completeness of sire pedigree.صفت کمّی وزن ازشیرگیری و افزایش وزن روزانه از تولد تا هنگام ازشیرگیری با وراثتپذیری 15/0 و 3/0 و همبستگیهای فنوتیپی، ژنتیکی، و محیطی بین دو صفت 5/0 شبیهسازی شدند. فایلهای دادهشده و شجره با درصدهای متفاوت شجرۀ پدر گمشده با مدل حیوان دوصفتی تجزیه و تحلیل شدند.
با حذف تصادفی 10 درصد شمارۀ پدرها، میانگین ارزش اصلاحی برای صفت وزن ازشیرگیری از 61/1 به 55/0 کیلوگرم و برای صفت افزایش وزن روزانه از 48/69 به 68/24 گرم تقلیل یافت. این در حالی است که در روش حذف متوالی، میانگین ارزش اصلاحی این دو صفت به 47/1 و 67/63 تقلیل یافت. کاهش روند ژنتیکی صفت افزایش وزن روزانه در حالت حذف تصادفی و متوالی 10 درصد شمارۀ پدرها، بهترتیب 32/61 و66/0 درصد بود. این کاهش برای صفت وزن ازشیرگیری بهترتیب 43/63 و صفر درصد به دست آمد. نقصان شجرۀ پدری تأثیر زیادی بر برآورد ارزش اصلاحی و روند ژنتیکی دارد و برحسب میزان نقصان شجره بخشی از دقت در پیشبینی ارزش اصلاحی از دست میرود. از این رو روندهای ژنتیکی برآوردشده از دادههای واقعی باید با توجه به میزان کاملبودن شجرۀ پدر تحلیل شود.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Determining ofnutritive value of Cressa Cretica plant in different phenological of growth stageswith in vitro, in vivo and nylon bag methods in Sistanتعیین ارزش غذایی علف مورچه (Cressa Cretica) در مراحل گوناگون فنولوژیک رشد با روشهای برونتنی، درونتنی، و کیسههای نایلونی در سیستان1431525181710.22059/ijas.2014.51817FAتقینجفیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه زابلمحمد رضادهقانیدانشیار، دانشگاه زابلمصطفییوسف الهیدانشیار، دانشگاه زابلJournal Article20131224The aim of this research was determination of nutritive value of <em>Cressa</em> <em>Cretica </em>with gas test method, in vivo digestibility and degradability with nylon bag method in three phenological stages. The amount of crude protein decreased significantly in seeding stage. But the amount of NDF and ADF increased in seeding stage. The degradability of dry matter and rapid and slowly degradable fractions decreased in development of phenological stages. The gas production increased in seeding stage compared to vegetative and flowering stage. The amount of organic matter digestibility for three phenologic stages was %56.34, %58.04 and %58.44 respectively and metabolizable energy was %8.4, %8.71 and %8.69 MJ/kg respectively (P<0.01). The apparent digestibility of NDF and ADF of this plant decreased numerically in sheep with increasing of lignifications of cell wall in flowering and seeding stage. The result of this experiment showed significant effect of different stages of growth on nutritive value of <em>Cressa cretica. </em>With regards of results of chemical composition and apparent digestibility vegetative growth of <em>Cressa cretica</em> had higher nutritive value compared to flowering and seeding stage. Nevertheless in addition survey of antinutrient of this plant, economy stage of harvest and effect of different use on nutritive value of this plant is determined in future researches.هدف از این پژوهش تعیین ترکیبات ارزش غذایی علف مورچه ( (<em>Cressa cretica</em>با روش تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی، تعیین قابلیت هضم در شرایط درونتنی، و تعیین مقادیر تجزیهپذیری با روش کیسههای نایلونی، در سه مرحلۀ فنولوژیکی (رویشی، گلدهی، و بذردهی) بود. مقدار پروتئین در مرحلۀ بذردهی بهصورت معنیداری کاهش یافت (01/0P<). اما مقادیر الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی در مرحلۀ بذردهی افزایش یافت (01/0P<). با پیشرفت در مراحل فنولوژیکی رشد، میزان تجزیهپذیری مادۀ خشک و بخش سریعتجزیۀ (a) و کندتجزیۀ (b) مادۀ خشک کاهش یافت (01/0P<). در مرحلۀ بذردهی تولید گاز در مقایسه با مرحلۀ رویشی و گلدهی افزایش یافت (01/0P<). میزان گوارشپذیری ظاهری مادۀ آلی در شرایط برونتنی برای سه مرحلۀ فنولوژیکی رویشی، گلدهی، و بذردهی بهترتیب 34/56، 04/58، و 44/58 درصد و انرژی قابل دگرگشت بهترتیب 40/8، 71/8، و 69/8 مگاژول در کیلوگرم بود (01/0P<). گوارشپذیری ظاهری الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی این گیاه با افزایش لیگنینیشدن دیوارۀ سلولی در مرحلۀ گلدهی و بذردهی در گوسفند ازنظر عددی کاهش یافت. نتایج این پژوهش تأثیر معنیدار مراحل گوناگون رشد بر ارزش غذایی علف مورچه را نشان داد. با توجه به نتایج آزمایشهای انجامشده در ارتباط با ترکیب شیمیایی، میزان تولید گاز، و آزمایش گوارشپذیری ظاهری، مرحلۀ رویشی علف مورچه ارزش غذایی بالاتری در مقایسه با مراحل گلدهی و بذردهی دارد. با وجود این لازم است علاوه بر بررسی میزان مواد ضد تغذیهای این گیاه، مرحلۀ اقتصادی برداشت، و تأثیر روشهای گوناگون مصرف بر ارزش غذایی این گیاه در پژوهشهای آتی تعیین شود.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Effect of administration of olive oil in yolk- sac on growth performance and breast development in broiler chickens exposed to post- hatch fasting stressتأثیر تزریق روغن زیتون به درون کیسۀ زرده بر عملکرد رشد و توسعه سینه در جوجۀ گوشتی متأثر از تنش گرسنگی پس از تفریخ1531615181810.22059/ijas.2014.51818FAزهراخرمیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم دامی دانشگاه لرستانحشمت الهخسروی نیادانشیار، گروه علوم دامی دانشگاه لرستانآرشآذرفردانشیار، گروه علوم دامی دانشگاه لرستان0000-0002-7594-3623اکبرچراغیکارشناس ارشد، گروه علوم دامی دانشگاه لرستانJournal Article20131208This experiment was carried out to investigate the effects of in yolk-sac administration of olive oil (0 and 0.7 ml) on productive performance and breast development of broiler chickens exposed to post-hatch fasting stress (0, 12, 24, 36 and 48 hours). A total number of 800, 1-day-old broiler chicks in a completely randomized block design with 10 treatments and 4 replicates were used. Live body weight of broiler chicks exposed to 24 and 36 hours post-hatch fasting was significantly lower compared to control group (P<0.05). Extending of post hatch fasting up to 48 hours induced compensatory growth in broiler. Administration of olive oil to yolk sac significantly increased mortality rate and negatively affected production efficiency index (P<0.05). In day 28, fasting and administration of olive oil showed no significant effect on breast external dimensions and on major and minor pectoral is muscles weight (P<0.05). It is concluded that 24 and 36 hours Post-hatch fasting had negative effect on broiler performance and that injection of 0.7 ml olive oil was reduced performance of broiler chickens exposed to post-hatch fasting.این آزمایش با هدف بررسی اثر تزریق روغن زیتون (0 و 7/0 میلیلیتر) به درون کیسۀ زرده بر عملکرد تولیدی و افزایش حجم سینه در جوجههای گوشتی متأثر از تنش گرسنگی پس از تفریخ (0، 12، 24، 36، و 48 ساعت) اجرا شد. تعداد 800 قطعه جوجۀ گوشتی یکروزه، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 10 تیمار و 4 تکرار، استفاده شد. وزن زندۀ جوجههای متأثر از 24 و 36 ساعت گرسنگی پس از تفریخ، در مقایسه با جوجه<sub></sub>های گروه شاهد بهطور معنیداری کمتر بود (P<0.05). طولانیشدن گرسنگی پس از تفریخ تا 48 ساعت، موجب رشد جبرانی در جوجه<sub></sub>ها شد. تزریق روغن زیتون درون کیسۀ زرده، میزان تلفات را بهطور معنیداری افزایش داد و بر شاخص راندمان تولید نیز اثر منفی داشت (P<0.05). در 28روزگی، گرسنگی و تزریق روغن زیتون اثر معنیداری بر ابعاد ظاهری سینه و وزن عضلات بزرگ و کوچک سینه نداشت (P<0.05). 24 و 36 ساعت گرسنگی پس از تفریخ تأثیر منفی بر عملکرد جوجه های گوشتی داشت و تزریق 7/0 میلیلیتر روغن زیتون درون کیسۀ زرده عملکرد جوجه های گوشتی متأثر از گرسنگی پس از تفریخ را بهبود نداد.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Effects of inclusion of dried deoiled Satureja khuzistanica in finishing diet of lambs on kinetics of gas production in vitroتأثیرافزودن تفالۀ اسانسگیریشده مرزۀ خوزستانی به جیرۀ برههای پرواری بر پویایی تولید گاز به روش آزمایشگاهی1631715181910.22059/ijas.2014.51819FAسیده سهیلانوشادیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم دامی دانشگاه لرستانآرشآذرفردانشیار، گروه علوم دامی دانشگاه لرستان0000-0002-7594-3623داریوشعلیپوراستادیار گروه علوم دامی دانشگاه بوعلیسینا همدان0000-0003-0133-788Xحشمتاللهخسروی نیادانشیار، گروه علوم دامی دانشگاه لرستانJournal Article20131208The current experiment was carried out to investigate the possible effects of replacing alfalfa by dried de-oiled Savory (<em>Satureja khuzistanica</em>; DDS) at the levels of 0, 25, 50, 75 and 100 percent in finishing diets of Mehraban lambs on kinetics of gas production <em>in vitro</em>. The experimental diets contained 20% alfalfa and 80% of concentrate on dry matter basis. Replacing alfalfa by DDS had no significant effect on gas production at different incubation times as well as on kinetics of gas production including asymptotic of gas production (A), fraction rate of gas production (C) and half time of gas production (t1/2) (P>0.05). Concentration of ammonia was significantly decreased when alfalfa was replaced by DDS in the diets (P<0.05). Experimental diets did not have significant effect on total volatile fatty acids. Although apparent <em>in vitro</em> dry matter digestibility was significantly decreased (P<0.05) when alfalfa was replaced by dried DDS at the levels of 75 and 100%, true dry matter digestibility remained unaffected. Replacing alfalfa by DDS up to 75% tended to increase microbial biomass production (MBP) and efficiency of MBP. The results of current study showed that inclusion of DDS in finishing diet of lambs could reduce ammonia production; thereby improve nitrogen utilization without having any adverse effect on digestibility of dry matter. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر جایگزینی تفالۀ اسانسگیریشدۀ مرزۀ خوزستانی بهجای یونجه در سطوح صفر (تیمار شاهد)، 25، 50، 75، و 100 در جیرۀ برۀ پرواری بر پویایی تولید گاز به روش آزمایشگاهی بود. جیرههای آزمایشی براساس 20 درصد علوفه و 80 درصد کنسانتره تنظیم گردید. جایگزینی تفالۀ مرزه بهجای یونجه تأثیر معنیداری بر تولید گاز در ساعات گوناگون انکوباسیون و فراسنجههای پویایی آن نداشت (05/0<P). غلظت آمونیاک بهطور معنیداری با جایگزینی تفالۀ مرزۀ بهجای یونجه در مقایسه با جیرۀ شاهد کاهش یافت (05/0>P). جیرههای آزمایشی تأثیری بر غلظت کل اسیدهای چرب فرّار نداشت (05/0<P). اگرچه جایگزینی تفالۀ مرزه در سطوح 75 و 100 درصد قابلیت هضم ظاهری مادۀ خشک را در مقایسه با جیرۀ شاهد کاهش داد (05/0>P)، ولی تأثیر معنیداری بر قابلیت هضم واقعی مادۀ خشک در شرایط آزمایشگاهی نداشت (05/0<P). جایگزینی تا سطح 75 درصد، تولید و بازده تولید تودۀ میکروبی را بهطور عددی افزایش داد (1/0>P). نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از تفالۀ اسانسگیریشدۀ مرزه در جیرۀ برۀ پرواری میتواند با کاهش میزان تولید نیتروژن آمونیاکی بازدهی استفاده از نیتروژن را بهبود بخشد.پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477345220140723Lactation curve modeling for milk production traits in Mahabadi goat breedبرازش مدلهای آماری بهمنظور توصیف منحنی تغییرات صفات تولید شیر و وزن بدن در طی دورۀ شیردهی در بزهای مهابادی1731845182010.22059/ijas.2014.51820FAعبدالهرضاقلی وند لاهروددانشجوی کارشناسی ارشد، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانمحمدمرادی شهربابکاستاد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0003-1560-7641عباسپاکدلدانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20131014In this research, in order to describe milk production traits lactation Mahabadi goat breed, seven statistical functions were fitted using 1665 milk production traits records and 833 body weight records. The milk production traits were milk yield, fat percent, fat yield, protein percent, protein yield, lactose percent and SNF percent. These records have been recorded on 123 goats during years of 2012-2013. Based on results, there was not considerable difference in curve fitting of milk production and its composition yield among used functions. However, Ali and Schaeffer and Narushin-Takma functions in fat and SNF percentage, and inverse polynomial and Gompertz functions in protein and lactose percentage had higher goodness of fit in comparison with other function. Average daily milk production, days to peak production, milk production in peak, lactation period, and milk persistency were estimated 1 kg, 22 days, 1.22 kg, 120 days, and 5.59, respectively. بهمنظور توصیف منحنی تغییرات صفات تولید شیر و وزن بدن در طی دورۀ شیردهی بزهای نژاد مهابادی، مدلهای آماری گوناگون برازش شدند. بدین منظور از 1665 رکورد درخصوص صفات تولید شیر، درصد چربی، مقدار چربی، درصد پروتئین، مقدار پروتئین، درصد لاکتوز، و SNF و 833 رکورد مربوط به وزن بدن که بهصورت روزانه از 123 بز در طی سالهای 1391-1392 جمعآوری شده بودند، استفاده شد. بهمنظور انتخاب بهترین مدل از معیارهای ضریب تبین، آمارۀ دوربینـواتسون، انحراف معیار ماندهها، و معیار اطلاع آکایک استفاده شد. در بین توابع استفادهشده در مطالعۀ حاضر، تفاوتی در برازش منحنی تولید شیر و مقدار ترکیبات آن وجود نداشت. لیکن توابع علی و شفر و نارشین تاکمای 1 در برازش منحنی درصد چربی و SNF و همچنین، توابع چندجملهای معکوس و گمپرتز در برازش منحنی درصد پروتئین و لاکتوز، در مقایسه با توابع دیگر نتیجۀ بهتری داشتند (ضریب تبین بالا و انحراف استاندارد ماندهها پایین). با توجه به نتایج تحقیق حاضر، طی دورۀ شیردهی، وزن بدن بزهای موجود در این تحقیق، روند کاهشی داشت. در بزهای بررسیشده، میانگین تولید روزانه، 1 کیلوگرم در روز، زمان رسیدن به اوج تولید شیر، 22 روز پس از زایش، مقدار تولید در زمان اوج تولید، 22/1 کیلوگرم در روز، کل تولید شیر در یک دورۀ 120روزه، 120 کیلوگرم، و تداوم شیردهی، 59/5 برآورد شد.