پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522The Effect of Different Levels of Vitamin Premix within the Last Three
Weeks of Rearing Period on Performance and Carcass Characteristics of
Broiler Chicksاثر سطوح مختلف مکمل ویتامینی بر عملکرد و خصوصیات لاشه جوجه¬های گوشتی
در سه هفته آخر دوره پرورش173212610.22059/ijas.2013.32126FAمسعودبرزگردانشجوی سابق کارشناسی ارشد، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانحسینمروجدانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-8746-999Xمحمودشیوازاداستاد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20120422The present experiment was conducted to evaluate the effects of different levels of Vitamin<br />Premix(VP), fed during the last three weeks of a broiler rearing period (22-42 days), on its growth<br />performance and carcass characteristics. Four hundred 22 day old broilers received diets containing<br />four levels of supplementary VP (0, 33.33, 66.66 and 100%) each at a different weeks of finisher<br />period. The diets were formulated as based on wheat and soybean meal, with the experiment<br />conducted on floor pens of 10 treatments and 4 replicates in a completely randomized design. The<br />dietary treatments consisted of: T1 no VP supplement during 22 to 42 days of age; Treatments 2, 3<br />and 4 containing 33.33% VP,. Treatments 5, 6 and 7 with 66.66% of VP supplement and finally<br />treatments 8, 9 and 10 containing 100% of VPsupplement. The treatmeants were so arranged that T 2,<br />5 and 8 received only from 22 to 28; treatments 3, 6 and 9 only from 22 to 35, and treatments 4, 7 and<br />10 only from 22 to 42 days of age. The results finally indicated that VP reduction and withdrawal at 22<br />days of age did not impair the birds, performance during their last three weeks of rearing period (22 to<br />42 days). Decrease in the level of VP did not significantly affect the carcass characteristics (carcass<br />yield, percentages of breast, thigh, liver, heart as wellas abdominal fat).در این آزمایش اثر سطوح مختلف مکمل ویتامینی بر عملکرد و خصوصیات لاشه جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیرههای بر پایه گندم و سویا از سن 22 تا 42 روزگی روی بستر بررسی شد. این آزمایش با 400 قطعه پرنده به صورت طرح کاملاً تصادفی با 10 تیمار و 4 تکرار و 10 پرنده به ازای هر تکرار صورت گرفت. تیمارهای این آزمایش شامل سطوح مختلف مکمل ویتامینی و روزهای مختلف دسترسی به مکمل بوده است به صورتیکه، تیمار یک جیره فاقد مکمل ویتامینی، تیمارهای 2، 3 و 4 جیرههای حاوی 33/33% مکمل ویتامینی، تیمارهای 5، 6 و 7 جیرههای حاوی 66/66% مکمل ویتامینی و تیمارهای 8، 9 و 10 جیرههای حاوی 100% مکمل ویتامینی، که تیمارهای 2، 5 و 8 فقط از روزهای 22 تا 28، تیمارهای 3، 6 و 9 از روزهای 22 تا 35 و تیمارهای 4، 7 و 10 فقط از روزهای 22 تا 42 در دسترس پرنده ها قرار گرفت. در پایان دوره آزمایش وزن پرندهها در هر تکرار، میانگین خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. همچنین در پایان 42 روزگی از هر تکرار دو پرنده انتخاب و کشتار شد تا فراسنجههای مربوط به لاشه (بازده لاشه، درصد سینه، درصد ران، درصد قلب، درصد کبد، درصد چربی شکمی) اندازهگیری شود. نتایج نشان داد که بین تیمارها تفاوت معنیداری در میانگین افزایش وزن روزانه، میانگین خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی و همچنین خصوصیات لاشه وجود نداشت. بنابراین توصیه میشود که میتوان مکمل ویتامینی را از سه هفته آخر دوره پرورش (42-22 روزگی) از جیرهها حذف نمود.https://ijas.ut.ac.ir/article_32126_840c0f50c9c0e61f076386ea00fa4446.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Heat Processing on Chemical Composition,
Protein Fractions and Digestibility of Broiler litterاثر فرآوری حرارتی بر ترکیب شیمیایی، بخشهای پروتئینی و گوارشپذیری
بستر جوجههای گوشتی9213212710.22059/ijas.2013.32127FAمهدیبدیعی باغسیاهدانشآموخته کارشناسی ارشد، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسیوسفروزبهاندانشیار دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسحسنفضائلیعضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات علوم دامی کشور، کرججوادرضائیدانشجوی دکتری دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20111128Effect of heat processing on the nutritive value of broiler litter, as a potential ruminant feedstuff,<br />was studied in two pilot plans, processing through an assessment of chemical composition, protein<br />fractionation according to CNCPS as wells digestibility making use of Tilley and Terry method. In a<br />manufactory located in the city of Sabzevar. The average values of Dry Matter (DM), Crude Protein<br />(CP), Neutral Detergent Fiber (NDFom), Acid detergent fiber (ADFom), ash, Ca, P, Mg, K, Na, Fe,<br />Mn, Cu and Zn in the unprocessed broiler litter constituted 83.5% of the fresh matter, 26.4, 41.3, 14.2,<br />18.6, 1.85, 0.97, 0.8, 1.0, 0.065 % of DM, 910.75, 332.73, 58.14 and 384.4 mg/kg of DM,<br />respectively. These values for the processed litter, respectively, amounted to 92.9 % of fresh weight,<br />25.5, 46.2, 14.4, 18.6, 1.74, 0.95, 0.72, 0.94, 0.062 % of DM, 1029.3, 304.25, 54.74 and 379.75 mg/kg<br />of DM. As for the Semnan manufactory, the average values for the unprocessed litter were,<br />respectively,73.2 % of fresh weight, 28.8, 16.0, 17.2, 1.92, 1.13, 0.61, 1.1, 0.036 % of DM, 1328.6,<br />374.0, 52.69 and 345.0 mg/kg of DM. Fllowing the processing operations the mentioned values<br />changed to 82.3 % of fresh weight, 28.3, 49.1, 18.5, 17.8, 1.86, 0.94, 0.60, 0.87, 0.035 % of DM,<br />1598.2, 338.67, 51.15 and 302.6 mg/kg of DM, respectively. Protein fractions A, B1, B2, B3 and C in<br />the unprocessed litter at Sabzevar manufactory were, respectively 51.8, 18.5, 17.1, 7.13 and 5.01 % of<br />CP. The values for Semnan manufactory were recorded as 50.3, 11.1, 24.6, 9.51 and 5.4 % of CP,<br />respectively. After heat processing, accomplished and fot both manufactories, fractions A and B1 were<br />reduced, wtereas B2, B3 and C increased (P<0.05). The in vitro DM Digestibility (DMD), Organic<br />Matter Digestibility (OMD) and ME contents for the unprocessed litter, respectively, were 799, 798<br />g/kg and 9.63 MJ/kg DM for Sabzevar manufactory, and 780, 791 g/kg and 9.70 MJ/kg DM for<br />Semnan,s. Heating process had no significant effect on digestibility and ME (P>0.05), except for<br />DMD at Sabzevar manufactory, which had singificantly decreased. The Pressing method of processing<br />reduced (P<0.05) DMD, OMD (771 and 773 g/kg) and ME (9.31 MJ/kg of DM) as compared with<br />unprocessed litter. Overall, although application of indirect heat processing of broiler litter somehow<br />reduced CP, Mg and Cu contents, but by removal of the pathogenic organisms it can lead ot the<br />production of a protein supplement, enriched in mineral,s as a ruminant feedstuff and which can help<br />reduc the environmental pollution.به منظور سالمسازی و بهینهسازی استفاده از بستر جوجه گوشتی در تغذیه نشخوارکنندگان، اثر فراوری حرارتی در دو کارگاه فراوری سبزوار و سمنان بر ترکیب شیمیایی، بخشهای پروتئینی CNCPS و گوارشپذیری با روش تلی و تری مورد بررسی قرار گرفت. میانگین مقادیر ماده خشک، پروتئین خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی منهای همیسلولز، خاکستر، کلسیم، فسفر، منیزیم، پتاسیم، سدیم، آهن، منگنز، مس و روی در نمونههای خام کارگاه سبزوار بهترتیب برابر 5/83 درصد از وزن تازه، 4/26، 3/41، 2/14، 6/18، 85/1، 97/0، 8/0، 0/1، 065/0 درصد ماده خشک، 75/910، 73/332، 14/58 و 4/384 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک بود. مقادیر مذکور در نمونههای فراوریشده بهترتیب برابر 9/92 درصد از وزن تازه، 5/25، 2/46، 4/14، 6/18، 74/1، 95/0، 72/0، 94/0، 062/0 درصد وزن خشک، 3/1029، 25/304، 74/54 و 75/379 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک گردید. در کارگاه سمنان، میانگین ارقام مذکور در نمونههای خام برابر 2/73 درصد از وزن تازه، 8/28، 2/42، 0/16، 2/17، 92/1، 13/1، 61/0، 1/1، 036/0 درصد وزن خشک، 6/1328، 0/374، 69/52 و 0/345 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک، و پس از فراوری بهترتیب برابر 3/82 درصد از وزن تازه، 3/28، 1/49، 5/18، 8/17، 86/1، 94/0، 60/0، 87/0، 035/0 درصد وزن خشک، 2/1598، 67/338، 15/51 و 6/302 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک بود. بخشهای پروتئینی A، B<sub>1</sub>، B<sub>2</sub>، B<sub>3</sub> و C نمونههای خام کارگاه سبزوار بهترتیب برابر 8/51، 5/18، 1/17، 13/7 و 01/5 درصد پروتئین خام، و در کارگاه سمنان 3/50، 1/11، 6/24، 51/9 و 4/5 درصد پروتئین خام بود. طی فراوری در هر دو کارگاه مقادیر A و B<sub>1</sub> کاهش، اما بخشهای B<sub>2</sub>، B<sub>3</sub> و C افزایش یافت. گوارشپذیری آزمایشگاهی ماده خشک و ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم در نمونههای خام کارگاه سبزوار بهترتیب برابر 799 و 798 گرم در کیلوگرم و 63/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک، و در کارگاه سمنان 780 و 791 گرم در کیلوگرم و 70/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک بود. فراوری حرارتی در دو کارگاه اثر معنیداری بر ضرایب گوارشپذیری و انرژی قابل متابولیسم بستر نداشت (05/0P>)، بهجز مقدار گوارشپذیری ماده خشک در کارگاه سبزوار (1/78 درصد در نمونه فراوریشده با حرارت)که به صورت معنیداری کاهش یافته بود. فراوری با روش پرسکردن در کارگاه سبزوار موجب کاهش معنیدار گوارشپذیری ماده خشک و ماده آلی (بهترتیب 771 و 773 گرم در کیلوگرم) و انرژی قابل متابولیسم (31/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک) شد (05/0P<). کاربرد فرایند حرارتی غیر مستقیم بستر جوجه گوشتی، هرچند غلظت CP، منیزیم و مس را اندکی کاهش داده است، اما با سالمسازی بستر از پاتوژنها، میتواند منجر به تولید یک مکمل پروتئینی غنی از پروتئین خام (حدود 5/25 درصد)، مواد معدنی مناسب و سطح انرژی قابل متابولیسم نسبتاً مطلوب برای تغذیه نشخوارکنندگان شود و از سوی مشکلات زیستمحیطی را کاهش دهد.https://ijas.ut.ac.ir/article_32127_9bd9074ed21d2256ba7219057829a789.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effects of 1α-OH-D3 on Broiler Chickens, Performanceاثر 1- آلفا هیدروکسی کوله¬کلسیفرول بر روی عملکرد جوجه¬های گوشتی23333212810.22059/ijas.2013.32128FAایمانچاکسریدانشجوی کارشناسی ارشد، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانمجتبیزاغریدانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانسعیدخلجیدانشجوی دکتری گروه علوم دامی دانشگاه تهرانJournal Article20120417An experiment was conducted to evaluate the effects of 1α-OH-D3 either with or without<br />Cholecalciferol, microbial phytase as well as different levels of dietary calcium, and phosphorus on<br />broiler chickens, performance. A number of 576 male broiler chickens (Ross 308) were made use of in<br />a completely randomized design of a factorial arrangement (3×2×2×3), comprised of 36 treatments, 4<br />replicates of 4 chicks in each battery cage. Factors included three levels of 1α-OH-D3 (0, 5 and 10<br />μg/kg), two levels of Cholecalciferol (0 and 5000 ICU/kg), two levels of microbial phytase (0 and 500<br />FTU/kg), as well as three levels of Ca and phosphorus (100, 75 and 50% of Ross broiler nutrition<br />recommendation values). Dietary treatments were implemented within an age interval of from 1 to 42<br />days. Supplementation of diets of 5 and 10 μg/kg of 1α-OH-D3 reduced body weight and feed intake at<br />7, 35 and 42d (P<0.01; P<0.05). Supplementation of 500 FTU/kg of Phytase enzyme in the diet<br />increased body weight at 7 and 14 days (P<0.05). Interaction between 1α-OH-D3 and phytase on feed<br />conversion ratio was significant (P<0.01), in a way that addition of 500 FTU/kg of Phytase to diet<br />containing 5 μg/kg of 1α-OH-D3 improved feed conversion ratio at 28d (P≤0.01). 1α-OH-D3<br />supplementation increased tibia breaking force, linearly (P<0.01). Results indicated that addition of<br />1α-OH-D3 to broiler chickens, diets alleviates the risk of tibial dyschondroplasia incidence. Yet, the<br />appropriate recommended dosage needs to be further investigated.آزمایشی برای بررسی اثر افزودن متابولیت 1- آلفا هیدروکسی کولهکلسیفرول با و بدون کولهکلسیفرول و فیتاز میکروبی در جیرههای با سطوح مختلف کلسیم و فسفر بر عملکرد جوجههای گوشتی انجام شد. برای انجام این آزمایش تعداد 576 قطعه جوجه یک روزه نر (راس 308) با میانگین وزن 1±40 گرم انتخاب شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل (3×2×2×3) با 4 تکرار و 4 جوجه در هر تکرار انجام شد. فاکتورها شامل 3 سطح از متابولیت 1α-OH-D<sub>3</sub> (0، 5 و10 µg/kg)، 2 سطح آنزیم فیتاز (0 و500 FTU/kg)، 2 سطح کولهکلسیفرول (0 و 5000 ICU/kg)، و3 سطح کلسیم و فسفر (100، 75 و50 درصد مقدار توصیه شده در راهنمای پرورش جوجه گوشتی سویه راس 308) بود. افزودن 10 میکروگرم 1α-OH-D<sub>3</sub> باعث کاهش خوراک مصرفی و همچنین کاهش وزن بدن در سنین 7، 35 و 42 روزگی گردید (05/0>P و 01/0>P). افزودن 500 واحد آنزیم فیتاز به جیرههای حاوی 5 میکروگرم در کیلوگرم 1α-OH-D<sub>3</sub> باعث افزایش معنیدار وزن بدن در سنین 7 و 14 روزگی شد (05/0>P). اثر متقابل 1α-OH-D<sub>3</sub> و آنزیم فیتاز روی ضریب تبدیل غذایی در سن 28 روزگی معنیدار بود (01/0>P) به طوریکه بهترین ضریب تبدیل غذایی نیز با مصرف 5 میکروگرم در کیلوگرم 1α-OH-D<sub>3</sub> و 500 واحد آنزیم فیتاز حاصل شد. افزودن 5 و 10 میکروگرم 1α-OH-D<sub>3</sub>مقاومت در برابر نیروی برشی و نیروی لازم برای ایجاد شکست در استخوان درشتنی را بطور خطی افزایش داد (01/0>P). نتایج حاکی از این است که افزودن متابولیت 1α-OH-D<sub>3</sub> میتواند بروز دیسکندروپلازی درشتنی را در جوجههای گوشتی کاهش دهد اما با توجه به سمیت این متابولیت مقدار دقیق مورد استفاده آن نیازمند تحقیقات بیشتر میباشد.
https://ijas.ut.ac.ir/article_32128_7ca0de1311fb24abf7500966fd58f0e0.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Calf Birth Weight on some of the Economically Important Traits in
Iran,s Holstein Dairy Cow Populationبررسی اثر وزن تولد گوساله روی برخی از صفات مهم اقتصادی
گاوهای هلشتاین در ایران35433212910.22059/ijas.2013.32129FAسیده شادیقریشیدانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده کشاورزی دانشگاه زابلمحمدرکوعیاستادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه زابلمهدیسرگلزاییعضو هیئت علمی دانشگاه گوئلف کانادااحمدمقیمی اسفندآبادیمربی مرکز اصلاحنژاد دام کشورJournal Article20120311Birth Weight (BW) is the first trait recorded fllowing birth. It can influence the performance of the<br />cow and as well impact the performance of the calf it,s duringits maturity. To investigate the effect of<br />a calf,s BW on the performance of Holstein dairy cattle in Iran, the records gathered between 1967 and<br />2010 were obtained from the Iranian Animal Breeding Center. The data were then used to model the<br />productive and reproductive traits including Calving to First Insemination (CFI), First Service to<br />Conception (FSTC), Calving Interval (CI), and dystocia. BW of calves within each herd were grouped<br />into five categories based on standard normal distribution (z≤-0.8416, -0.8416 <z≤-0.2533, -<br />0.2533<z≤0.2533, 0.2533<z≤0.8416, <z 0.8416) to survey the effects of BW of each calf on the<br />production and reproduction of dams. The results indicated that a calf,s BW significantly (P<0.001)<br />affected the production, CFI, CI, and dystocia in the first three calving periods. The trend of BW of a<br />calf on the productive and reproductive traits found to be respectively positive vs. negative The effect<br />of BW on the incidence of dystocia was higher for the first calving than for the second and third ones.<br />A maximum deviation of least square means of dystocia in the first three calving periods was observed<br />in the fifth weight group. They were recorded as: 0.310, 0.154 and 0.137, accordingly. In conclusion,<br />BW of a calf may be well related to the efficiency of Holstein herds in Iran and which could be<br />considered in the breeding and management programs.وزن تولد اولین صفت قابل رکوردبرداری بعد از تولد حیوان است که میتواند بر عملکرد مادر و در ادامه بر عملکرد آتی خود دام هنگام بلوغ، موثر باشد. به منظور بررسی اثر وزن تولد گوساله بر عملکرد گاوهای هلشتاین در ایران، از صفات تولیدی و تولیدمثل مانند زایش تا اولین سرویس (CFI)، فاصله اولین سرویس تا آبستنی (FSTC)، فاصله گوسالهزائی (CI) و سختزائی که توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور بین سالهای 1346 و 1389 جمعآوری شده بود، استفاده شد. به منظور بررسی اثر وزن تولد گوساله بر عملکرد تولیدی و تولیدمثل مادر، وزن تولد در هر گله بر اساس توزیع نرمال استاندارد به پنج گروه تقسیم شد (z ≤ 8416/0- ، 2533/0- ≥ z > 8416/0-، 2533/0 ≥ z > 2533/-0، 8416/0 ≥ z > 2533/0 و z > 8416/0). نتایج تاثیر وزن تولد گوساله بر کلیه صفات تولیدی، تولیدمثل CFI، CI و سختزائی در سه دوره اول زایش کاملاً معنیدار بود (001/0 > P). اثر وزن تولد گوساله بر صفات تولیدی و تولیدمثل به ترتیب مثبت و منفی بود. اثر وزن تولد گوساله بر سختزائی در دوره اول زایش در مقابل دورههای دوم و سوم بیشتر بود. بالاترین انحراف میانگین حداقل مربعات برای سختزایی در هر سه دوره زایش به ترتیب، 310/0، 154/0 و 137/0 مشاهده شد که مربوط به گروه پنجم وزنی بود. در نتیجه، وزن تولد گوساله ممکن است با راندمان گلههای هلشتاین در ایران مرتبط باشد و لازم است به آن در برنامههای اصلاح نژادی و مدیریتی توجه شود.https://ijas.ut.ac.ir/article_32129_8c7340c80ea2204dbb7f0591f7d99118.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522A Comparison of the Effects of either Four or Six Times of Daily Milking
during Early Lactating on Production Performance and Blood Metabolites
in Holstein Cowsمقایسه اثرات چهار و شش بار دوشش در اوایل دوره شیردهی بر عملکرد تولیدی و فراسنجههای خونی گاوهای هلشتاین45523213010.22059/ijas.2013.32130FAرضانظرزادهدانش آموخته کارشناسی ارشد، گروه علوم دامی، دانشگاه زنجانمهدیدهقان بنادکیدانشیار گروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-8448-1371حمیدامانلودانشیار، گروه علوم دامی، دانشگاه زنجان0000-0002-5631-125Xحمیدرضامیرزایی الموتیاستادیار گروه علوم دامی، دانشگاه زنجانJournal Article20111120The objective fllowed in the present study was to evaluate the effects of different milking<br />frequencies on milk production and on blood metabolites in Holstein cows. Sixty-six fresh Holstein<br />cows were allocated to two treatments namely: 4 (4x) vs. 6 times (6x) of daily milking, during the first<br />3 months of lactation, and then switching on to a three times of daily milking until end of the lactation<br />period. Milk yield was recorded as on two consecutive days in each week. Cows were weighted and<br />scored for their body conditions immediately after calving and as well during each month of the<br />experimental period. Blood and milk samples were collected monthly. Milk and fat corrected milk<br />yield did not differ among treatments. Milk fat and protein percentage did not differ among treatments<br />rather, but milk lactose was percentage wise lower for 4x milked cows (P<0.01). Somatic cell count in<br />4x cows was higher than the 6x ones (P<0.05). Treatments did not differ in blood metabolites,<br />concentrations. Milking frequency did not affect dry matter intake either. Body weight changes and<br />Body Condition Scores (BCSs) were higher in 6x cows than those in 4x ones. It was finally concluded<br />that 4x treatment, during early lactation, was more appropriate than the 6x.این پژوهش به منظور مقایسه اثرات دفعات دوشش بر روی تولید شیر و فراسنجههای خونی گاوهای هلشتاین انجام شد. در این پژوهش 66 رأس گاو هلشتاین تازه زا به دو تیمار چهار بار (x4) و شش بار (x6) دوشش در روز به مدت سه ماه و سپس بازگشت به سه بار دوشش تا انتهای دوره شیردهی اختصاص داده شدند. میزان شیر تولیدی انفرادی گاوها بهصورت 2 روز متوالی در هر هفته تا 150 روز شیردهی ثبت گردید. گاوها بلافاصله پس از زایش وزن کشی و از لحاظ وضعیت بدنی امتیازدهی شدند و طی دوره آزمایشی نیز به صورت ماهانه این کار انجام میشد. نمونههای خون و شیر نیز به صورت ماهانه گرفته شدند. تولید شیر و شیر تصحیح شده بر اساس چربی (5/3 درصد) در تیمارها تفاوت معنیداری با هم نداشت. تیمارها از نظر غلظت چربی و پروتئین شیر نیز تفاوت معنیداری با هم نداشتند اما درصد لاکتوز شیر گاوهای چهار بار دوشش کمتر بود (01/0P<). تعداد سلولهای بدنی شیر گاوهای چهار بار دوشش در مقایسه با گاوهای شش بار دوشش بیشتر بود (05/0P<). تیمارها از نظر غلظت فراسنجههای خونی تفاوت معنیداری با هم نداشتند. دفعات دوشش تأثیری بر ماده خشک مصرفی گاوها نداشت. میانگین وزن بدن و امتیاز وضعیت بدنی گاوهای شش بار دوشش در مقایسه با گاوهای چهار بار دوشش بالاتر بود. در مجموع چنین نتیجه گیری می شود که چهار بار دوشش طی ابتدای دوره شیردهی انتخاب بهتری از شش بار دوشش است. https://ijas.ut.ac.ir/article_32130_b8c39a734834d1f7d09fea1aadd6cc89.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522A Study of the Effect of Using Dense Markers Close to the Known
Loci of Trait Affecting Genes on Genomic Evaluation Accuracyمطالعه اثر استفاده از نشانگرهای متراکم نزدیک به مکانهای مشخص
ژنهای موثر بر صفات بر صحت ارزیابی ژنومیک53603213110.22059/ijas.2013.32131FAآزادهبوستاندانشجوی دکتری پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهراناردشیرنجاتی جوارمی، دانشیار پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-0228-011Xمحمدمرادی شهربابکاستاد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0003-1560-7641مهدیساعتچیدانش آموخته پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20110713Throughout the present study the effect of using markers close to genes affecting a trait, as<br />compared with the use of all the markers of a genome, and also the effect of on increase in the<br />number of reference groups, on the accuracy of a genetic evaluation, was investigated. Genomic<br />evaluation was done using BLUP method. The results indicated that use of markers close to genes<br />affecting a trait and on increase in the number of reference groups would enhance the accuracy in<br />an evaluation of the Estimated Breeding Values (EBVs). Use of phenotypic records (in<br />comparison with breeding values of reference group) would result in an increase in the accuracy of<br />estimating the breeding values by use of markers close to the effective genes on the trait as<br />compared with the use of all the markers of a genome. Increase in number of generations between<br />reference and validation groups would result in a decrease of the accuracy of EBVs.در این تحقیق تاثیر تخمین ارزشهای اصلاحی ژنومیک با استفاده از نشانگرهای نزدیک به ژنهای موثر بر صفت در مقایسه با استفاده از نشانگرهای قرارگرفته بر روی همه قسمتهای ژنوم و همچنین اثر تغییر تعداد افراد گروه مرجع بر صحت ارزیابی ژنتیکی مورد بررسی قرار گرفت. برای ارزیابی ژنومیک از روش BLUP استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از نشانگرهایی که نزدیک به ژنهای موثر بر صفات هستند و افزایش تعداد افراد گروه مرجع، صحت تخمین ارزشهای اصلاحی را افزایش می دهد. استفاده از فنوتیپ افراد گروه مرجع نسبت به استفاده از ارزش اصلاحی آنها، باعث افزایش تفاوت صحت برآورد ارزشهای اصلاحی با استفاده از نشانگرهای نزدیک به ژنهای موثر بر صفت در مقایسه با استفاده از کل نشانگرهای ژنوم می شود. همچنین افزایش تعداد نسل بین گروه مرجع و گروه تایید باعث کاهش صحت برآورد ارزشهای اصلاحی می شود.
https://ijas.ut.ac.ir/article_32131_0103a8e454b90a3ee34603f804dcdf2e.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522The Effect of Milking Frequency on Milk and Fat Yield,
and Their Curves in Holstein Dairy Cows of Iranبررسی اثر دفعات دوشش بر تولید شیر و چربی و شکل منحنی آنها در
گاوهای هلشتاین ایران61703215310.22059/ijas.2013.32153FAمسلممقبلی دامنهدانش آموخته دانشکده کشاورزی ، دانشگاه شهید باهنر کرمانمسعوداسدی فوزیاعضاء هیئت علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنراحمدآیت الهی مهرجردیاعضاء هیئت علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنرJournal Article20110725Milk and fat yields in 3X and 4X milking schedule in Holstein Cows of Iran were investigated<br />using 374170 milk and fat yield test day records measured on The 1st and 2nd lactions of 54580 dairy<br />cattle coming from 205 herds. The records had been collected from 2007 to 2009 by the Iranian<br />Animal Breeding Center (IABC). The results indicated that an increases in the milking frequency from<br />3X to 4X increases milk and fat yields during the lactation periods by 14 and 12.6%, respectively.<br />These values amounted to 15.6 % and 17 % during the lactation peaks. Estimated of co (variance)<br />components were derived from a random regression model using ASReml. Heterogeneous structure<br />was used for the residual variance. A value of 0.25 was estimated for the heritability of milk yield in<br />3X and 4X milking schedules. The heritability of fat yield in the 3X and 4X milking times were<br />recorded as 0.11 and 0.17, respectively.در این تحقیق از اطلاعات مربوط به دورههای شیردهی اول و دوم گاوهای هلشتاین ایران که طی سالهای1386 تا 1388 توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور جمع آوری شده بود، استفاده گردید.اطلاعات مورد استفاده شامل374170 رکورد روزآزمون تولید شیر و چربی مربوط به 54580 حیوان در 205 گله بود. مؤلفههای (کو) واریانس با استفاده از مدل تابعیت تصادفی و نرمافزار ASRemlبرآورد گردید. در این تحقیق به منظور تصحیح اثر ناهمگنی واریانس باقیمانده،دوره شیردهی که از 5 تا 305 روز بود به 10 گروه با فواصل 30 روزه دستهبندی شد.نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افزایش تعداد دفعات دوشش از سه بار به چهار بار در روز موجب افزایش میزان تولید شیر و چربی میشود. بطوریکه در گاو های 4 بار دوشش در کل دوره شیر دهی و اوج تولید به ترتیب 14 و 15.6 درصد شیر بیشتر و 12.8 و 17 درصد چربی بیشتر تولید شد. میانگین وراثتپذیری تولید شیر در گاوهای 3 بار دوشش و 4 بار دوشش 25/0 و میانگین وراثتپذیری تولید چربی در گاوهای 3 بار دوشش و 4 بار دوشش به ترتیب 11/0و17/0بّرآورد گردید.https://ijas.ut.ac.ir/article_32153_4750e9048c66e09958dedc9522107b77.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Satureja khuzistanica Essential Oils in the Drinking Water on ω-
6 and ω-3 Fatty Acids Ratio, Cholestrol Content and Lipid Stability of
Breast Muscle in Broiler Chickenاثر اسانس مرزه خوزستانی (Satureja khuzistanica) در آب آشامیدنی، بر نسبت
اسید های چرب امگا-6 به امگا-3، محتوی کلسترول و پایداری لیپیدها
در عضله سینه نیمچه های گوشتی71813215410.22059/ijas.2013.32154FAحشمت الهخسروی نیادانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایرانمحمد امیرکریمی ترشیزیاستادیار گروه پرورش و تولید طیور، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-8141-4904مسعودعلیرضاییاستادیار بخش بیوشیمی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایرانرضاشهسواریاستادیار گروه بیوشمی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی لرستان، خرم آباد، ایرانصدیقهقاسمیشرکت تولید داروهای گیاهی خرمان، لرستان ، خرم آباد، ایرانJournal Article20120804The present study was carried out to examine the effects of Satureja khuzistanica Essential Oils<br />(SkEO), on cholesterol content, fatty acids composition, and Thiobarbituric Acid Reactive Substances,<br />(TBARS) concentration of raw breast meat in broiler chickens. A total of 720 one-day-old broiler<br />chicks (Cobb 500) were taken as sample to study the effects of six experimental treatments in 6<br />replicates of 20 birds each, in a 42 day trial. Treatments were comprised of continual addition of 0<br />(control-), 200, 300, 400 and 500 mg/ L SkEO or 500 mg/ L Polysorbate-80 (at 1:1 ratio v/v; control+)<br />into drinking water. Fatty acid composition, cholestrol and TBARS contents were assessed on 6 breast<br />muscle samples per treatment. Water consumption was significanlty reduced in birds receiving SkEOadded<br />water as compared with control groups (P<0.05). Administration of 400 mg/ L of SkEO in<br />water significantly improved the economic performance efficiency of the birds (P<0.05).<br />Concentration of C18:2, C20:4, total saturated, total unsaturated and ω-6 fatty acids significanlty<br />differed among birds recieving SkEO-treated water vs. control (P<0.05). Cholestrol content in the<br />breast muslce was significanlty reduced through an addition of SkEO at 500 mg/ L into the drinking<br />water (P<0.10). The continul incorporation of SkEO in drinking water at levels greater than 200 mg/ L<br />significantly decreased TBARS concentration in breast muscle of the birds at their day 42 of age. It<br />was concluded that the application of SkEO through drinking water may be feasible to enhance the<br />lipid stability and to modulate the cholestrol content in broiler meat. Despite the supportive<br />indications observed, further studies are needed to more strongly confirm the cholesterol-reducing<br />effect of SkEO in broiler. There ware indications that one could verify the fatty acid-modulating<br />effects of SkEO as regards chicks. breast meat in broiler chickens.این آزمایش به منظور بررسی تاثیر افزودن اسانس مرزه خوزستانی به آب آشامیدنی بر میزان کلسترول، ترکیب اسید های چرب و پایداری لیپیدها در عضله سینه نیمچه های گوشتی انجام شد. تعداد 720 قطعه جوجه گوشتی یکروزه (سویه کاب 500) برای بررسی 6 تیمار شامل افزودن مقادیر صفر، 200، 300، 400 و 500 میلی گرم اسانس مرزه خوزستانی و 500 میلی گرم توئین-80 در هر لیتر از آب آشامیدنی، تا 42 روزگی مورد استفاده قرار گرفت. در 42 روزگی، 6 جوجه نر و 6 جوجه ماده از هر تیمار کشتار و نمونه های عضلات سینه آنها برای آنالیز آماده شد. ترکیب اسید های چرب با کروماتوگرافی گازی، میزان کلسترول بافت ها با کیت های تجاری به صورت دستی و میزان پراکسیداسیون لیپید با تعیین مقدار مواد واکنش دهنده با اسید تیوباربیوتیک (TBARS) اندازه گیری شد. اسانس مرزه مصرف آب پرنده ها را به طور معنی داری کاهش داد (05/0< P). شاخص راندمان اقتصادی به طور معنی داری برای پرنده های دریافت کننده آب حاوی 400 میلی گرم در لیتر اسانس، بالاتر بود (05/0< P). میزان کلسترول عضله سینه برای پرنده های دریافت کننده آب حاوی 500 میلی گرم در لیتر اسانس مرزه به طور معنی داری کمتر از پرندگان شاهد و سایر تیمار ها بود (10/0>P). افزودن اسانس مرزه خوزستانی به آب آشامیدنی تاثیر معنی داری بر میزان اسید های چرب 2: 18C ، 4: 20C ، مجموع اسید های چرب اشباع و غیر اشباع و اسید های چرب امگا-6 در گوشت سینه پرندگان داشت (05/0< P). سطوح بیش از 200 میلی گرم در لیتر اسانس مرزه تاثیر معنی داری بر کاهش میزان TBARS موجود در عضله ی سینه داشت (05/0>P). نتیجه گیری شد که افزودن مستمر سطوح 200 تا 500 میلی گرم در لیتر اسانس مرزه خوزستانی در آب آشامیدنی، تاثیر قابل توجهی بر نسبت اسیدهای چرب عضله سینه نیمچه های گوشتی برای بهبود ارزش تغذیه ای آن ندارد ولی باعث کاهش کلسترول و پراکسیداسیون لیپیدها در آن می شود.https://ijas.ut.ac.ir/article_32154_6b740278a0495a08e73826d7beff3acc.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Extruded Linseed Diet on Production and Reproduction
Performance of Holstein Cowsتاثیر دانه کتان اکسترود شده بر روی عملکرد تولیدمثلی گاوهای شیرده هلشتاین
دراوایل دوره شیردهی83883215510.22059/ijas.2013.32155FAجمشیدجلیل نژادکارشناس علوم دامی و مدیر عامل شرکت کشت و دامداری فکوحیدمحرمیکارشناس ارشد دامپروری و مسئول واحد تغذیه شرکت کشت ودامداری فکاحشمت اللهبهرامی یکدانگیدانشجوی دوره دکتری دانشگاه صنعتی اصفهانامیرخامسیکارشناس دامپروری و مدیر تولید شرکت کشت و دامداری فکاهادیخورسندکارشناس ارشد دامپروری و کارشناس شرکت کشت و دامداری فکاJournal Article20120626The present study was conducted to evaluate the effects of extruded Linseed on milk production,<br />dry matter intake and reproduction performance of 300 Holstein lactating cows (35±15 days in milk;<br />41±9/8 Kg/day of milk production). Cows were placed in a completely randomized design of 2<br />treatments (concentrate containing 7 percent of extruded linseed vs. control), (150 cows per<br />treatment). Cows were fed a balanced total mixed ration (610 g concentrate /kg DM and 390 g forages<br />/kg DM) 3 times per day and while being milked 3 times per day too. Cows in group 1 were fed<br />Totally Mixed Rotion (TMR) with no extruded linseed (control), while those in group 2 fed TMR<br />containing extruded linseed (7 percent of concentrate). Extruded linseed did not affect milk production<br />and dry matter intake (P>0.05). Cows treated with extruded linseed had higher pregnancy rates, fewer<br />number of open days and number of inseminations (P<0.05). It was finally concluded that extruded<br />linseed in ration can increase reproduction performance of Holstein dairy cows in their early lactation.در این پژوهش از 300 راس گاو هلشتاین با میانگین روزهای شیردهی 15±35 روز و میانگین تولید شیر 8/9±41 کیلوگرم در روز در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی استفاده شد. گاوها به طور تصادفی به دو جیره آزمایشی اختصاص داده شدند. جیره آزمایشی شامل جیره پایه (61 درصد کنسانتره و 39 درصد علوفه) به صورت خوراک کاملا مخلوط شده بود. به میزان 7 درصد کنسانتره (معادل یک کیلوگرم به ازای هر راس دام) دانه کتان اکسترود شده با خلوص 67% جایگزین دانه سویا و پودر چربی (به علت چربی بالا دانه کتان اکسترود شده) در جیره شد. طول دوره آزمایش 180 روز بود. نتایج به دست آمده نشان داد که دانه کتان اکسترود شده تاثیر معنی داری بر تولید شیر و خوراک مصرفی گاوهای مورد مطالعه نداشت (p>0.05). دانه کتان اکسترود شده باعث کاهش معنی دار روزهای باز (112 روز) در مقایسه با گروه شاهد (112 در مقایسه با 128روز) شد و همچنین دانه کتان سبب افزایش درصد دام های آبستن در مقایسه با گروه شاهد (78 در مقایسه با 63درصد) شد (P<0.05). جیره های آزمایشی تاثیر معنی داری روی اولین تلقیح (Days to First Service (DFS)) نداشت هر چند که کاهش عددی در گاوهای تغذیه شده با دانه کتان اکسترود شده در مقایسه با گروه شاهد (13/59 در مقایسه با 43/61 روز) مشاهده شد. تعداد تلقیح به ازای آبستنی نیز در گروه تغذیه شده با دانه کتان اکسترود شده 41/2 بود که در مقایسه با گروه شاهد (78/2) حدود 4/0 کاهش نشان داد. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از دانه کتان اکسترود شده روز 21 تا 180 روز پس از زایش سبب بهبود عملکرد تولیدمثلی و کاهش روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی شد.https://ijas.ut.ac.ir/article_32155_328acaea69e18d37bf82c3c4b9606cca.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Whole Cottonseed Feeding on Feedlot Performance and
Morphological Characteristics of Small Intestine in Chaal Male Lambsبررسی اثر سطوح مختلف پنبه دانه در جیره بر عملکرد پرواری و صفات
مورفولوژیک روده باریک بره های نر نژاد شال89963215610.22059/ijas.2013.32156FAاحمدافضل زادهدانشیار پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانسید داودشریفیدانشیار پردیس ابوریحان دانشگاه تهران0000-0002-4129-7600محسنآبسالاندانش آموخته کارشناسی ارشد، پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانداودقندیدانش آموخته کارشناسی ارشد، پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانعلی اکبرخادمدانشیار پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانJournal Article20110813The effects of different levels of Whole Cottonseed (WCS) on feedlot performance and on the<br />morphology of small intestine, in 20 Chaal male lambs were studied for a duration of 90 days. A<br />completely randomized design of four diets containing 0, 4, 8 and 16 percent WCS was employed.<br />Number and dimensions of different types of villi and depths of crypt gland were evaluated. The<br />metabolisable energy and protein contents of rations were chosen as equal. Different levels of WCS in<br />diet exerted no significant effect on body weight gain and feed conversion ratio, but the sheep<br />consumed diets containing 4 % WCS more than they did the other diets (p<0.01).. The effect of diet<br />was significant only on the number of leaf shape villi (p<0.01). The difference among the numbers of<br />all types of villi in different parts of intestine samplings (duodenum, jejunum, ileum), was also<br />significant. Villus dimensions and depth of crypt gland were affected by diet and sampling sites. It was<br />finally shown that, WCS can increase villus heigh: crypt depth ratio and can be included in the<br />fattening ration of a male lamb’s diet to an extent of 16 percent.این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار جیره غذایی با سطوح صفر، 4 ، 8 و 16درصد پنبه دانه کامل بر روی 20 راس بره نر شال با میانگین وزن اولیه 8/1±4/30 کیلوگرم و سن 6-5 ماهگی به مدت 90 روز اجرا شد. میزان انرژی و پروتئین قابل متابولیسم جیره ها مشابه بود. در دوره آزمایش، عملکرد پرواری بره ها و فراوانی و ابعاد انواع پرز و عمق غدد کریپت روده کوچک بررسی شد. سطوح مختلف پنبه دانه در جیره اثر معنی داری بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذائی نداشت، ولی سطح 4 درصد آن خوراک مصرفی را به طور معنیداری افزایش داد(01/0P<). افزایش سطح پنبه دانه در جیره فراوانی پرز های برگی را افزایش داد(05/0P<). ارتفاع و عرض پرز، عمق غدد کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق غدد کریپت تحت تاثیر سطح پنبه دانه در جیره قرار گرفت(05/0P<). نتایج آزمایش نشان داد که بره های پرواری، 16 درصد پنبه دانه کامل در جیره را بدون مشکل مصرف کرده و افزایش سطوح مختلف پنبه دانه با افزایش نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت سبب بهبود جذب مواد می گردد.https://ijas.ut.ac.ir/article_32156_1eb544c7a4c25d20f6712be1872c6d81.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522Effect of Chromium Supplementation on Performance and on Carcass
Characteristics, Mahabadi Goat Kidsاثر مکمل کروم متیونین بر عملکرد و خصوصیات لاشه بزغاله های نر مهابادی971043215710.22059/ijas.2013.32157FAعلیامامیدانش آموخته کارشناسی ارشد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانمهدیگنج خانلواستادیار پردیس کشاورزی
و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-1854-321Xابوالفضلزالیدانشیار پردیس کشاورزی
و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-9654-2063امیراکبری افجانیدانش آموخته کارشناسی ارشد پردیس کشاورزی
و منابع طبیعی دانشگاه زنجانامینهژبریدانشجوی کارشناسی¬ارشد، پردیس کشاورزی
و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20120312The present study was carried out to determine the effects of supplementing Chromium-Methionine<br />(Cr-Met) on performance and carcass traits in Mahabadi goat kids. Thirty-two male kids (average<br />initial BW of 22 ± 2 kg, 4-5mo) were used in a completely randomized design of four treatments vis.:<br />1) control (with no Cr suppl.), 2) 500ug Cr suppl., 3) 1000ug Cr suppl.and 4) 1500ug Cr suppl.as Cr-<br />Met/animal/d. Diets fed were the same and the experimental period 94 d. Animals were kept in<br />individual pens of their own mangers. Kids were weighed at 21 day intervals and slaughtered at the<br />end of the trial. Dry matter intake, average daily gain and feed conversion ratios were not affected by<br />the chromium supplementation. Addition of Cr decreased fat depth over the 12thrib(P<0.05), but did<br />not affect the, dressing percentage, eye muscle area, carcass length, liver and kidney weight,<br />abdominal and kidney fat.The 1500ug/d level of Cr increased heart weight(P=0/04). Percentages or<br />weights of: ribs, dissected muscle, fat and bone, and percentages of muscle crude protein, ether<br />extract, moisture and ash contents were not affected by Cr supplementation either. These results<br />indicate that supplementation of goat kid diet with Cr-Met did not affect carcass traits and growth<br />performance but decreased back fat thickness while increasing heart weight.دراین مطالعه اثر مکمل کروم متیونین بر عملکرد و خصوصیات لاشه بزغاله های نر مهابادی موردبررسی قرار گرفت. برای این منظور 32 رأس بزغاله نر مهابادی4 تا 5 ماهه و با میانگین وزن اولیه 2±22 کیلوگرم، در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار(سطوح مختلف مکمل کرومیم متیونین) مورد استفاده قرار گرفتند. جیره پایه یکسان بود و بزغاله ها با 4 سطح از مکمل کروم; 1)بدون مکمل، سطح 2) 500، سطح 3)1000 وسطح 4)1500میکروگرم کروم در روزبه صورت انفرادی به مدت 94روز تغذیه شدند. بزغالهها هر 21 روز وزن کشی شده و در انتهای آزمایش کشتار شدند. میانگین ماده خشک مصرفی،افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر مکمل کروم قرار نگرفت. افزودن مکمل کروم به جیره ضخامت چربی روی دنده 12 راکاهش داد (05/0>P)، اما بر وزن نهایی، وزن لاشه گرم، بازده لاشه، مساحت عضله چشمی، طول لاشه، وزن کبد و کلیه، چربی احشایی و چربی کلیه تأثیری نداشت(05/0> P).سطح 4 کروم به طور معنی داری باعث افزایش وزن قلب بزغالهها شد. (04/0= P) درصد و وزن عضله، چربی و استخوان تفکیک شده از دنده ها، و ترکیب شیمیایی گوشت بدون استخوان تحت تأثیر مکمل کروم قرار نگرفت(05/0>P). نتایج این آزمایش نشان می دهد که مکمل کردن جیره بزغاله های مهابادی با کروم متیونین تأثیرچندانی روی عملکرد و صفات لاشه نداشته، ولی باعث کاهش ضخامت چربی پشتی و افزایش وزن قلب شده است.https://ijas.ut.ac.ir/article_32157_4efdb6ee379325cfb3a9b51498baa43b.pdfپردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلوم دامی ایران2008-477344120130522A Comparison of Mineral Adsorbents Zeolite and Bentonite vs. Organic
Adsorbent (Mycosorb) and Mineral – Organic Adsorbent (Biotox) as their
RegardsTheir Potential of Adsorbing Aflatoxin B1مقایسه¬ی جاذب¬های معدنی زئولیت و بنتونیت با جاذب آلی مایکوزورب و
جاذب آلی- معدنی بیوتکس از لحاظ توانایی جذب آفلاتوکسین B11051123215810.22059/ijas.2013.32158FAمجیدسواریدانشجوی کارشناسی ارشد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانمهدیدهقان بنادکیدانشیار، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-8448-1371کامرانرضایزدیدانشیار، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-1835-8612محمدجوان¬نیکخواهدانشیار، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20120616Mycotoxins are secondary metabolites produced by fungi following their infestation of food crops.<br />One of the effective approaches to control aflatoxicosis is the use of adsorbents. The aim thus<br />followed in the present study was a comparison of various adsorbents viz. Bentonite, Zeolite, vs. an<br />organic commercial adsorbent (Mycosorb) and a mineral – organic commercial adsorbent (Biotox)<br />regarding their potential to adsorb aflatoxin B1. AFB1- contaminated rice was prepared by its<br />inoculation with the Aspergillus parasiticus, strain type PTTC 5286. levels of aflatoxin, present in the<br />contaminated rice were determined through HPLC. AFB١ was chloroform extracted thrice, by having<br />rice soaked in chloroform. Adsorbents were individually mixed at three different ratios with AFB١<br />(1:1000, 1:5000 and 1:15000, w/w), in a buffer solution, centrifuged and the supernatant evaluated for<br />Aflatoxin B١ conted using Aflatoxin B١ ELISA kit. The design employed was a completely<br />randomized one of: 4×3 factorial arrangement. Results indicated that at 1:15000 Aflatoxin to<br />adsorbent ratio, Zeolite, Mycosorb and Biotox sequestered (adsorbed) about 0.8, 0.81 and 0.83 of the<br />AFB١. This efficacy decreased with the amounts of adsorbents reduced. Bentonite had the poorest<br />sequestering efficacy, with 0.38 being the maximum value obtained for the 1:15000 Aflatoxin to<br />adsorbent ratio treatment. There was a significant difference observed among the three ratios and as<br />well between Biotox and other adsorbents for their percentages of AFB1 adsorption (P<0.001). مایکوتوکسینها متابولیتهای ثانویهی تولید شده توسط قارچها، متعاقب آلوده شدن محصولات خوراکی هستند. یکی از مؤثرترین روشها برای مقابله با مسمومیت آفلاتوکسینی استفاده از جاذبهای سموم قارچی است. هدف این مطالعه مقایسهی جاذبهای مختلف شامل بنتونیت، زئولیت، جاذب تجاری آلی (مایکوزورب) و جاذب تجاری معدنی-آلی (بیوتکس) بر اساس توانایی آنها برای جذب آفلاتوکسین B<sub>1</sub> میباشد. برای این منظور برنج آلوده شده به AFB<sub>1</sub>پس از تلقیح با سویهی قارچی آسپرژیلوس پارازیتیکوس PTTC 5286 تولید و مقادیر آفلاتوکسین تولید شده توسط روش HPLCتعیین شد. آفلاتوکسین B<sub>1</sub> با استفاده از کلروفرم از برنج استخراج شد. جاذبها به صورت جداگانه در سه نسبت مختلف سم به جاذب (1:1000، 1:5000 و 1:15000 وزنی/وزنی) با AFB<sub>1</sub> مخلوط شده، نمونهها سانترفیوژ شدند و مایع شفاف رویی برای تعیین غلظت آفلاتوکسین B<sub>1</sub> توسط کیت الایزا آنالیز شد. طرح مورد استفاده، طرح کاملأ تصادفی به روش فاکتوریل 3×4 بود. نتایج نشان داد، در نسبت سم به جاذب 1:15000، زئولیت، مایکوزورب و بیوتکس به ترتیب حدود 8/0، 81/0 و 83/0AFB<sub>1</sub> را جذب کردند و بازدهی جذب سم با کاهش مقادیر جاذبها کاهش یافت. بنتونیت بازدهی جذب کمتری نشان داد (با مقدار حداکثر 38/0 در نسبت 1:15000). تفاوت معنیداری بین سه نسبت مورد ارزیابی ونیز بین درصد جذب حاصله توسط بیوتکس و سایر جاذبها مشاهده شد (001/0P<).https://ijas.ut.ac.ir/article_32158_e08ea2e60cc931116255af45f73036c0.pdf