per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
297
305
10.22059/ijas.2012.29337
29337
تأثیر برنامه نوری بر پاسخ های ایمنی سلولی و همورال جوجههای گوشتی آرین
Effect of Lighting Program on Cellular and Humoral Immune Responses of Arian Broilers
مرضیه رحمانی
karimitm2@modares.ac.ir
1
محمدامیر کریمی ترشیز
karimitm3@modares.ac.ir
2
رسول واعظ ترشیزی
rasoult@modares.ac.ir
3
دانش آموخته ارشد
استادیار تربیت مدرس
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
این طرح به منظور بررسی تاًثیر انواع برنامههای نوری بر سیستم ایمنی همورال و سلولی جوجههای گوشتی انجام گرفت. در این آزمایش تأثیر چهار برنامه نوری شامل: نور دائم (متداول)، کاهش- افزایش ناگهانی، کاهش- افزایشی تدریجی و متناوب (1 ساعت روشنایی: 3 ساعت تاریکی)، بر 320 قطعه جوجه خروس گوشتی (آرین 386) بررسی شد. به منظور سنجش پاسخ ایمنی همورال از تزریق گلبول قرمز گوسفند (14 و 32 روزگی) و تلقیح واکسن نیوکاسل (11روزگی) و جهت سنجش سیستم ایمنی سلولی از تماس ماده دی نیتروکلروبنزن با پوست پرنده استفاده شد. عیار پادتن کل علیه گلبول قرمز گوسفند در گروه افزایشی ناگهانی به طور معنیداری پایینتر از سایر گروهها بود (05/0>P). در نوبت اول میزان عیار پادتن مقاوم به 2-مرکاپتواتانل در گروه متناوب به طور معنیداری از گروه شاهد کمتر بود (05/0>P). در نوبت دوم عیار پادتن حساس به 2مرکاپتواتانل گروه های افزایشی تدریجی و ناگهانی به طور معنی داری پایینتر از گروه های شاهد و متناوب بود (05/0>P). عیار پادتن علیه ویروس نیوکاسل در گروه افزایشی تدریجی به طور معنیداری بیشتر از گروه شاهد و سایر گروهها بود (05/0>P). در نوبت اول آغشته سازی پوست به دی نیتروکلروبنزن، تغییر ضخامت پوست در گروه متناوب و افزایشی تدریجی به طور معنیداری بیشتر از گروه شاهد بود (05/0>P). نسبت هتروفیل به لمفوسیت در گروههای متفاوت نسبت به شاهد به طور معنیداری پایینتر بود (05/0>P). وزن بورس در گروه افزایشی ناگهانی به طور معنی داری بیشتر از شاهد و سایر گروهها بود (05/0>P). با توجه به نتایج، میتوان گفت که برنامه های نوری بر پاسخ سیستم ایمنی جوجه های گوشتی موثرند و استفاده از برنامه نوری افزایشی تدریجی نسبت به سایر برنامه ها می تواند ضمن حفظ بازده تولید و کاهش مصرف انرژی، بر بهبود پاسخ های ایمنی همورال و سلولی موثر باشد.
This study was conducted to compare the effects of different illumination programs on the cellular and humoral immune system using 320 one day–old male broilers (Arian 386) in a completely randomized design of 8 replications (10 birds each). The four assayed lighting schedules were comprised of: 1- continuous lighting (control), 2- decrease then sudden increase of lighting, 3- decreasing-gradual increasing lighting and 4- intermittent lighting (1 light: 3 dark periods). Humoral immune responses were assessed following immunization by Sheep Red Blood Cells (SRBC) and Newcastle virus (ND) vaccine. Increase in skin thickness due to Dinitrochlorobenzen (DNCB) contact was utilized to assess the cellular immune response: Total antibody against SRBC was lower in the sudden increase in lighting program as compared with the other programs (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29337_2d988f23123a2b63fe6f388ff3f1cbd5.pdf
برنامه های نوری
جوجه گوشتی آرین
سیستم
ایمنی سلولی.
سیستم ایمنی همورال
Arian broiler
cellular immunity
humoral immunity
Lighting program
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
307
316
10.22059/ijas.2012.29338
29338
پاسخهای تولیدی و متابولیکی گاوهای تازهزای هلشتاین به تزریق زیر جلدی بروگلوکنات کلسیم پیش و بلافاصله پس از زایش
Productive and Metabolic Responses of Fresh Holstein Cows to Calcium Borogluconate Subcutaneous Injection in Prepartum vs. Immediately following Calving
حمید امانلو
amanlou@znu.ac.ir
1
نجمه اسلامیان فارسونی
eslamianfarsuni@mailinator.com
2
طاهره امیرآبادی فراهانی
amirabadifarahani@mailinator.com
3
دانشیار دانشگاه زنجان
دانش آموخته ارشد
دانش آموخته ارشد
هدف این پژوهش تعیین اثر تزریق محلول بروگلوکنات کلسیم 48 ، 24 ساعت پیش از زایش و بلافاصله پس از زایش، بر ماده خشک مصرفی در روز زایش، تولید و ترکیب شیر و فراسنجه های خونی در 21 روز اول پس از زایش در گاوهای تغذیه شده با یک جیره آنیونیک (تفاوت کاتیون -آنیون 55- میلیاکیوالان در کیلوگرم ماده خشک) پیش از زایش بود. 36 راس گاو هلشتاین بر اساس دوره شیردهی (12 راس دوره شیردهی اول، 12 راس دوره شیردهی دوم و 12 راس دوره شیردهی سوم) بلوکبندی شده و به طور تصادفی به 4 تیمار آزمایشی زیر اختصاص یافتند. تیمارهای آزمایشی شامل 1) بدون تزریق؛ 2) تزریق 500 سیسی محلول بروگلوکنات کلسیم بلافاصله پس از زایش؛3) تزریق همان مقدار محلول کلسیم 24 ساعت پیش از زایش مورد انتظار؛ 4) تزریق همان مقدار محلول کلسیم 48 ساعت پیش از زایش مورد انتظار بودند و مدت رکوردگیری و جمع آوریدادههای آزمایشی 21 روز بود. ماده خشک مصرفی در تیمارهای 3،2،1 و4 به ترتیب 87/10 ،03/15 ،63/12 و 32/12 کیلوگرم در 24 ساعت اول پس از زایش بود و در تیمار 2 به طور معنیداری (05/0P
The objective of this study was to determine the effect of calcium borogluconate injection 24, 48 hours prepartum and immediately postpartum on Dry Matter intake at day of calving, milk yield, and as well on blood metabolites during the first 21 days of postpartum in cows fed anionic diets. Thirty six lactating dairy cows were arrenged by parity (1, 2, 3+) and allocated to three subcutaneous injection treatments of 15.2 gr calcium as borogluconate at different times of pre and postpartum ot the expected calving date control. Along with a Treatment 1 consisted of cows (n= 9) receiving no treatment before or after parturition. Treatment 2 consisted of cows (n= 9) receiving 15.2 gr of ca as borogluconate immediately postpartum. Treatment 3 consisted of cows (n= 9) receiving calcium borogluconate 24 h prepartum. Treatment 4 consisted of cows (n= 9) receiving calcium borogluconate 48 h prepartum. Dry matter intake in treatments 1, 2, 3 and 4 were recorded as 10.87, 15.03, 12.63 and 12.32 kg in the first 24 h after calving, respectively and indicating significant differences among treatments. Milk yields in treatments 1, 2, 3 and 4 were recorded as 36.03, 40.35, 38.9 and 38.77 kg/ d in the first 21 days in milk, respectively with the yield in treatment 2 being significantly greater than that in the control. Serum calcium concentrations in treatments 1, 2, 3 and 4 amounted to 7.77, 9.31, 8.67 and 8.41 mg/ dl, respectively so, the concentration in treatment 2 was significantly than those in the other treatments. Blood glucose concentrations in treatments 2, 3, and 4 were significantly higher than that in treatment 1.There were no differences observed in the concentrations of serum Ca, Mg, ?-hydroxybutyrate and cortisol among treatments. Overall, it was proved that calcium borogluconate injection immediately postpartum can improve performance and many other health indicators than the case when non-injected.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29338_f24c4b940eea4d9d375d9be49f6a534c.pdf
بلافاصله پس از زایش
پاسخ متابولیکی
کلسیم
گاو تازهزا
Calcium
Fresh cow
Immediately after calving
Metabolic responses
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
317
325
10.22059/ijas.2012.29339
29339
بررسی ارزش غذایی سیلاژ پسماند درخت موز با استفاده از روش
in situ و in vitro
A Study of Nutritive Value of Banana Tree By- product’s Silage, using in vitro and in situ Methods
علیرضا شیبک
alireza.sh1364@gmail.com
1
مصطفی یوسف الهی
m_yousefelahi@uoz.ac.ir
2
دانش آموخته ارشد
استادیار دانشگاه زابل
این پژوهش به منظور تعیین ارزش غذایی سیلاژ برگ و ساقه درخت موز با استفاده از روش کیسه های نایلونی و آزمون تولید گاز انجام شد. تیمارهای آزمایشی مورد مطالعه شامل: 1- ساقه و برگ درخت موز بصورت تازه ( تیمار شاهد)،2- سیلوی ساقه و برگ درخت موز، 3- سیلوی ساقه و برگ درخت موز + 15 درصد خرمای وازده، 4- سیلوی ساقه و برگ درخت موز + 5 درصد کاه گندم و 5- سیلوی ساقه و برگ درخت موز + 5 درصد کاه گندم + 15 درصد خرمای وازده بود. پس از دو ماه، سیلو ها باز و pH و خصوصیات ظاهری مواد سیلو شده اندازه گیری شد. سپس ترکیبات شیمیایی به روش استاندارد، تجزیهپذیری ماده خشک به روش کیسه های نایلونی و گوارش پذیری ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم به روش تکنیک تولید گاز تعیین شد. نتایج نشان داد که افزودن خرمای وازده سبب کاهش دیواره سلولی و افزایش کربوهیدرات محلول شد، بنابراین، باعث بهبود کیفیت نمونه های سیلو گردید. تجزیه پذیری موثر در سیلوی ساقه و برگ درخت موز با 15% خرمای وازده بالاترین مقدار و ساقه و برگ درخت موز با 5 % کاه گندم پایین ترین مقدار بود ) 05/0 (p
The present experiment was carried out to investigate the nutritive value of banana tree leaves and stems silage by use of in vitro gas production and as well in situ nylon bag techniques. Experimental treatments were comprised of: 1- Stems and leaves of banana trees (control), 2- Stems and leaves of banana trees’ silage without addition of any additive, 3- Stems and leaves of banana trees’ silage + 15% refusal dates, 4- Stems and leaves of banana trees’ silage + 5% wheat straw and 5- Stems and leaves of banana trees’ silage + 15% refusal dates + 5% wheat straw. After two months, silages were opened up while pH and apparent characteristics of silage materials determined. Then, evaluated were: the chemical compositions by standard method, dry matter degradability through in situ nylon bag methods and organic matter digestibility as well as metabolisable energy through in vitro gas production techniques. Results revealed that addition of refusal dates decreased NDF while increasing WSC, indicating that it improved the quality of silage. Dry matter degradability in banana tree residues with 15% refusal dates plus 5% wheat straw silage treatment was the highest, while banana tree residues with 5% wheat straw silage treatment was of the lowest degradability (p
https://ijas.ut.ac.ir/article_29339_a929aae419ac587d784c0b7d7cace9f2.pdf
تجزیه پذیری ماده خشک
تولید گاز
ساقه و برگ موز
Banana tree stem and leaves
Dry matter degradability
Gas production
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
327
335
10.22059/ijas.2012.29340
29340
تاثیر افزودنی های باکتریایی بر ارزش غذایی و تجزیه پذیری شکمبه ای یونجه سیلو شده
The Effects of Bacterial Additives on Feed Quality and Ruminal Degradation of Alfalfa Silage
مهدی دهقان بنادکی
dehghanb@ut.ac.ir
1
فاطمه کاظمی
dehghanb2@can.ut.ac.ir
2
ابوالفضل زالی
a.zali@ut.ac.ir
3
کامران رضایزدی
rezayazdi@ut.ac.ir
4
گروه علوم دامی دانشگاه تهران, دکترا
دانش آموخته ارشد
استادیار دانشگاه تهران
دانشیار علوم دامی
هدف از این پژوهش، بررسی تاًثیر دو نوع افزودنیهای میکروبی بر ارزش غذایی و تجزیهپذیری شکمبه ای مواد مغذی یونجه سیلو شده بود. تیمارها شامل:1- یونجه سیلو شده بدون افزودنی (شاهد)، 2- تیمار شده با افزودنی میکروبی ایکوسایل،3- تیمار شده با لاکتیسیلمایز و4- تیمار شده با ترکیب هر دو افزودنی ایکوسایل و لاکتیسیل مایز به مقداری نیمی از تیمار های 2 و 3 بود. افزودنی ها به سیلوهای آزمایشگاهی کوچک اضافه و پس از 40 روز باز شده و مورد ارزیابی قرار گرفتند. تعیین مؤلفه های تجزیهپذیری با استفاده از 3 رأس گاو شیری هلشتاین غیرشیرده فیستولادار انجام شد. سیلوی تیمار شده با ایکوسایل کمترین میزان ماده خشک را نسبت به بقیه سیلوها به خود اختصاص داد (05/0 P
The objective of the present study was to investigate the effects of bacterial additives on chemical characteristics and ruminal degradability of Alfalfa silage. In this experiment the treatments consisted of: 1-untreated alfalfa silage (control), 2-treated with Ecosyl (EC), 3- Lacticil Maize (LM), and 4- a combination of both additives, EC and LM, at half level of treatments 2 and 3. Silos were opened up on day 40 the following ensiling. Silages quality were assessed. Degradibility parameters were estimated through tests carried out on 3 fistulated Holstein dry cows. EC treatment exhibited the lowest Dry Matter (DM) among treatments (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29340_37120468e7d0d98c831fe15654c82a1d.pdf
ارزش
غذایی
افزودنی میکروبی
تجزیهپذیری شکمبه ای
یونجه سیلو شده
Alfalfa silage
Bacterial additive
ruminal degradability
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
337
345
10.22059/ijas.2012.29341
29341
اثرات سطوح مختلف دانه کلزا با و بدون افزودن آنزیم بر عملکرد، صفات لاشه و پارامترهای خونی جوجه های گوشتی
Effect of Different Levels of Full Fat Canola Seed (with or without Enzyme Addition) on Performance, Carcass Traits, and Blood Parameters in Broilers
محمدحسین شهیر
shahir@mailinator.com
1
وریا عندلیبی
shahir_mh4@yahoo.com
2
محمود شیوازاد
shivazad@ut.ac.ir
3
افشین حیدری نیا
shahir_mh3@yahoo.com
4
امید افسریان
shahir_mh2@yahoo.com
5
استادیار زنجان
دانش آموخته ارشد
استاد دانشگاه تهران
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
این تحقیق به منظور ارزیابی اثرات سطوح مختلف دانه خام کلزا با و بدون افزودن مولتی آنزیم در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل 6×2 با 2 سطح آنزیم (با و بدون آنزیم) و 6 سطح دانه خام کلزا (صفر، 5، 10، 15، 20 و 25 درصد) با 432 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه انجام گرفت. جیرههای آزمایشی در دو دوره 21-14روزگی و 42-21روزگی در اختیار جوجهها قرار گرفت. نتایج نشان داد که سطح 5 درصد دانه خام کلزا (با و بدون افزودن آنزیم) سبب بهبود افزایش وزن و ضریب تبدیل نسبت به سایر سطوح جایگزینی دانه خام کلزا گردید (05/0P
This experiment was designed to evaluate the effects of different levels of full fat canola seed (either with or without any enzyme addition) on broiler productivity. Four hundred and thirty two male broilers were employed in a completely randomized design of 2×6 factorial arrangement involving 2 levels of enzyme (either with or without), and 6 levels of canola seed (0, 5, 10, 15, 20, 25%). Experimental diets were fed in the grower (14-21) and finisher (21- 42) periods. The results indicated that by inclusion of 5% of canola seed (with and without enzyme), weight gain and FCR were more appropriate than the other levels of canola seed (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29341_33483cf20f1778c36d4c10081eab0dd0.pdf
آنزیم
پارامترهای
خونی
تیروکسین
جوجه گوشتی
دانه خام کلزا
عملکرد
Blood parameters
broiler
enzyme
Full fat Canola seed
performance
thyroxin
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
347
355
10.22059/ijas.2012.29342
29342
تأثیر افزودن پودر چربی پالم، روغن سویا یا دانه کامل سویای تفداده در جیره دوره انتقال بر عملکرد گاوهای شیری هلشتاین
Effect of Adding Palm Oil, Soybean Oil or Roasted whole Soybean to the Transition Diet on Holstein Dairy Cows Performance
یوسف روزبهان
rouzbeh_y@modares.ac.ir
1
سعید کریمی دهکردی
rozbeh_y3@modares.ac.ir
2
حمیدرضا رحمانی
rahmani@mailinator.com
3
محمد خوروش
khorvash@cc.iut.ac.ir
4
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
دانشجوی دکتری تربیت مدرس
دانشیار دانشگاه صنعتی اصفهان
استادیار دانشگاه صنعتی اصفهان
به منظور بررسی اثر افزودن مکملهای مختلف چربی در جیره دوره انتقال، 30 رأس گاو شیری هلشتاین آبستن سنگین، همگی شکم چهارم، با میانگین وزن بدن 41±794 کیلوگرم، تعداد روزهای آبستنی 10±250 روز بهطور تصادفی به جیرههای آزمایشی حاوی پودر چربی پالم (تیمار 1)، روغن مایع سویا (تیمار 2) یا دانه کامل سویای تفداده، بهعنوان مکمل حاوی روغن، (تیمار 3) اختصاص داده شدند. پس از 14 روز عادتدهی به جایگاه، دامها به مدت 3 هفته پیش و 3 هفته پس از زایش به طور آزاد با جیرههای آزمایشی تغذیه شدند. مقادیر خوراک مصرفی روزانه، تولید و ترکیب شیر، تغییر وزن دامها، توازن انرژی و گوارشپذیری مواد مغذی جیرهها تعیین، و دادهها در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه گردید. مصرف خوراک روزانه پیش از زایش در تیمار 3 (2/14 کیلوگرم) در مقایسه با تیمارهای 1 و 2 (بهترتیب 5/13 و 7/13 کیلوگرم) بیشتر، و پس از زایش در تیمار 1 (5/18 کیلوگرم) بیشتر از تیمار 2 و 3 (بهترتیب 8/17 و 5/17 کیلوگرم) بود (01/0=P). میانگین تولید شیر روزانه در تیمار 3 (7/38 کیلوگرم) در مقایسه با تیمار 1 (3/40 کیلوگرم) کمتر بود (01/0P)، اما درصد پروتئین شیر تیمارها تفاوت داشت (04/0P=). بازده خوراک در تیمار 1 در مقایسه با تیمارهای 2 و 3 کمتر بود (01/0P
To assess the effects of different fat supplements (palm oil, soybean oil or complete roasted soybean) to the transition period diets on Holstein dairy cows, 30 multiparous Holstein cows (fourth parity) with 794±41 kg of body weight and 250±10 days of pregnancy were, randomly, attributed to experimental diets including palm oil (treatment 1), soybean oil (treatment 2) or roasted whole soybean, as on oil containing supplement (treatment 3). following 14 days of adaptation to experimental pens, the animals were started to have free access to experimental diets within a period of 3 weeks following to 3 weeks after calving. Daily Dry Matter Intake (DMI), milk production and composition, animal weight changes, energy balance and nutrient digestibility coefficients of diets were determined. Obtained data were analyzed while applying a completely randomized design. At prepartum, treatment 3 exhibited a higher DMI (14.2 kg) as compared with treatments 1 and 2 (13.5 and 13.7 kg, respectively). At postpartum, DMI for treatment 3 (38.7 kg) was recorded higher (P0.05), but protein was differ (P=0.04). Treatment 1 exhibited a higher gross feed efficiency as compared with treatments 2 and 3 (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29342_4673db64f472a4c57d788579503eeac8.pdf
پودر چربی پالم
دانه کامل
سویای تفداده
دوره انتقال
روغن سویا
عملکرد
گاو شیری
Dairy cow
palm oil
performance
Roasted whole soybean.
soybean oil
Transition period
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
357
367
10.22059/ijas.2012.29343
29343
مطالعه اثرات سطوح کنجاله کانولا و منابع مختلف چربی بر صفات کیفی تخممرغ و عملکرد مرغهای تخمگذار سویۀ های لاین W-36
Effect of Different Levels of Canola Meal and Fat Sources on Performance and Egg Quality in Laying Hens
علیرضا صفامهر
arsafamehr51@yahoo.ca
1
نعیم خندانی کوزه کنان
safamehr2@yahoo.com
2
محمدحسین شهیر
shahir@mailinator.com
3
دانشیار دانشگاه مراغه
دانش آموخته ارشد مراغه
استادیار زنجان
این آزمایش جهت بررسی اثرات سطوح مختلف کنجالهی کانولا با منابع مختلف چربی، بر صفات کیفی تخممرغ، عملکرد و کلسترول زردهی تخممرغ مرغهای تخمگذار تجاری های لاین W-36 در فاز اول دورهی تخمگذاری به مدت 12 هفته انجام گرفت. در این تحقیق 432 قطعه مرغ تخمگذار در قالب آزمایش فاکتوریل 4×3 با طرح پایهی کاملاً تصادفی برای آزمون اثر 3 سطح کنجالهی کانولا (0، 5/7 و 15 درصد) و منابع مختلف چربی (روغن سویا، روغن کانولا، چربی طیور و اسید چرب) با 3 تکرار و 12 مرغ در هر تکرار مورد استفاده گرفت. سطوح مواد مغذی همهی جیرهها یکسان در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که صفات عملکردی شامل میانگین وزن تخممرغ، تولید تودهای تخم مرغ، میانگین خوراک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی و صفات کیفی تخممرغ شامل وزن مخصوص، وزن پوسته، واحد هاو، ضخامت پوسته و کلسترول زردهی تخممرغ تحت تأثیر سطوح مختلف کنجالهی کانولا و منابع مختلف چربی قرار نگرفتند. اثر اصلی منبع چربی و اثر متقابل بین سطوح کنجاله و نوع چربی بر تولید تخم مرغ و شاخص زرده معنی دار بود (05/0>P). افزودن روغن سویا به جیرهی حاوی 15 درصد کنجالهی کانولا، باعث افزایش درصد تولید تخممرغ شد (05/0>P). استفاده از روغن- کانولا نیز تأثیر مثبتی در بهبود شاخص زرده داشت (05/0>P). کمترین هزینه خوراک برای تولید هر کیلوگرم تخم مرغ متعلق به جیرهی 15درصد کنجالهی کانولا و چربی طیور بود (05/0>P). افزودن 15 درصد کنجالهی کانولا و چربی طیور به عنوان منبع چربی میتواند از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه باشد.
This experiment was carried out to study the effects of different levels of canola meal of different fat sources on the egg quality, performance as well egg yolk cholesterol during the first 12 weeks of age in laying hens (Hy-line W-36). Throughout the experiment a total of 432 hens were employed in a completely randomized design in a factorial arrangement of 3×4, with three levels of canola meal (0, 7.5 and 15%) and different fat sources (soybean oil, canola oil, poultry tallow and fatty acid), with three replicates (n=12). The results showed that Egg weight (g), egg production (%), egg mass (g), feed consumption (g), feed conversion ratio, and egg quality traits including, egg gravity, shell weight (g), haugh unit, shell thickness (mm) and egg yolk cholesterol were not significantly affected by levels of canola meal and by fat sources. The egg production was increased by addition of soybean oil to diets containing 15% canola meal (p
https://ijas.ut.ac.ir/article_29343_32c77b22fc03471ff975b56843fcd094.pdf
چربی طیور
روغن سویا
زردهی تخممرغ.
کنجالهی کانولا
Canola meal
Egg yolk.
Poultry tallow
soybean oil
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
369
377
10.22059/ijas.2012.29344
29344
اثر خوراندن پساب کارخانه نشاسته بر عملکرد، قابلیت هضم
و فراسنجههای خونی گوسالههای نر پرواری هلشتاین
Effects of Feeding Wheat Factory Sewage on Performance, Nutrient Digestibility and Blood Metabolites in Finishing Male Calves
احسان کمالیان
kamalianehsan3@yahoo.com
1
تقی قورچی
ghoorchit@yahoo.com
2
محمد خوروش
khorvash@cc.iut.ac.ir
3
شهریار کارگر
kargar@ag.iut.ac.ir
4
غلامرضا قربانی
ghorbani@cc.iut.ac.ir
5
سعید زره داران
zereh2s@gau.ac.ir
6
مسعود برومند
kamalianehsan@yahoo.com
7
دانش آموخته ارشد
دانشیار دانشگاه گرگان
استادیار دانشگاه اصفهان
دانشجوی دکتری اصفهان
استاد دانشگاه صنعتی اصفهان
استادیار گرگان
مربی و عضو هیات علمی مرکز علمی و کاربردی
به منظور بررسی اثر جایگزینی پساب کارخانه نشاسته با دانه جو، پژوهش حاضر با استفاده از 15 رأس گوساله نر پرواری هلشتاین (وزن اولیه 35 ± 416 کیلوگرم؛ انحراف معیار ± میانگین) در قالب طرح مربع لاتین تکرار شده 3 × 3 با دورههای 22 روزه ( 16 روز عادتدهی و 6 روز نمونهگیری) انجام شد. تیمارهای آزمایشی به ترتیب عبارت بودند از: 1) جیره شاهد (بدون پساب و حاوی 5/42 درصد جو)؛ 2) جیره حاوی 10 درصد (بر اساس ماده خشک) پساب کارخانه نشاسته (5/23 درصد جایگزین جو جیره)؛ و 3) جیره حاوی 20 درصد (بر اساس ماده خشک) پساب کارخانه نشاسته (47 درصد جایگزین جو جیره). گوسالهها در طول انجام پژوهش دسترسی آزاد به آب داشته و در حد اشتها تغذیه میشدند. افزودن پساب به جیره ماده خشک مصرفی را به طور معنیدار کاهش داد اما تفاوتی بین سطوح مختلف آن مشاهده نشد (0/10، 2/9 و 2/9 کیلوگرم در روز به ترتیب در تیمارهای 1 تا 3). افزایش وزن روزانه گوسالهها و نیز تغییرات وزن بدن آنها طی هر دوره تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت اما بازده خوراک در گوسالههای تغذیه شده با 20 درصد پساب به طور معنیداری نسبت به گوسالههای تغذیه شده با 10 درصد پساب و بدون آن افزایش یافت. افزودن پساب به جیره قابلیت هضم مواد مغذی را به طور معنیدار افزایش داد اما تفاوتی بین سطوح مختلف آن وجود نداشت. غلظت فراسنجههای خونی به جز انسولین که در گوسالههای تغذیه شده با پساب به طور معنیداری کاهش یافت، تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هر چند با خوراندن پساب کارخانه نشاسته به گوسالههای نر پرواری مصرف ماده خشک کاهش یافت اما قابلیت هضم مواد مغذی و به واسطه آن بازده خوراک افزایش پیدا کرد. این پاسخ به خوراندن پساب باعث عملکرد یکسان گوسالهها در تیمارهای مختلف آزمایشی شد. در کل، پساب کارخانه نشاسته میتواند به عنوان یک محصول فرعی جایگزین غله در جیره گوسالههای پرواری هم از نظر عملکردی و هم از لحاظ اقتصادی قابل توصیه باشد.
Fifteen Holstein male calves (416 ± 35 kg initial BW; mean ± SD) were employed in a replicated 3 × 3 Latin square test to investigate the effect of partial replacement of barley grain by Wheat Factory Sewage (WFS) within three 22-d periods including 16 d of adaptation and 6 d of data collection. The basal diet (WFS0) consisted of 42.5% (DM basis) barley grain, partially replaced with either 23.5% WFS (WFS10) or 47% WFS (WFS20). Calves were fed ad-libitum once a day as total mixed ration with free access to water. Feeding WFS decreased dry matter intake as compared with WFS0 (10.0, 9.2 and 9.2 kg/d in WFS0, WFS10, and WFS20, respectively) but there was no difference observed between WFS supplemented diets. Body weight changes per period and average daily gains were not affected by dietary treatments but feed efficiency increased in calves fed WFS20 as compared with others. Including WFS increased nutrient digestibility coefficients as compared with WFS0 but there was no difference observed between WFS supplemented diets. Feeding WFS did not affect blood plasma metabolites expect for plasma insulin concentration which was decreased. Results indicated that partially replacing barley grain with WFS in male’s calves finishing diets reduced dry matter intake, but increased nutrient digestibility and thereby feed efficiency. In general, using wheat factory sewage as by-product replaced for grain in finishing diets can be justifiable on both productivity and from on economical point of view.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29344_b9c4b485d81968d56aadea9ed0fa9373.pdf
دانه جو
قند محلول
محصول فرعی
Barley grain
by-product
Soluble carbohydrate
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
379
391
10.22059/ijas.2012.29345
29345
اثر ملاتونین و ویتامین E بر ویژگیهای منی یخ زده خروسهای بومی استان فارس
Effect of Melatonin and Vitamin E on Frozen Semen Characteristics of Fars Indigenous Roosters
مهرداد معمار
azareh2@ut.ac.ir
1
احمد زارع شحنه
azareh@ut.ac.ir
2
سعید زین الدینی
zeinoaldini@ut.ac.ir
3
حمید کهرام
kohram@mailinator.com
4
محمدجواد ضمیری
amanlou2@znu.ac.ir
5
دانش آموخته دکتری
استاد علوم دامی
استادیار علوم دامی
استادیار دانشگاه تهران
استاد دانشگاه شیراز
هفتادو دو قطعه خروس 9 ماهه بومی استان فارس به طور تصادفی به 3 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول در برنامه نوری 14 ساعت روشنایی و10 ساعت تاریکی نگهداری شد. گروه دوم در برنامه نوری همانند گروه اول نگهداری شدند و روزانه 3 میلی گرم ملاتونین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به آنها خورانده شد. گروه سوم در برنامه نوری 24 ساعت روشنایی نگهداری شد. از خروسهای هر سه گروه در 4 نوبت در فاصله زمانی 20 روز به روش مالش شکمی اسپرم گیری شد و نمونههای منی هر 8 خروس در هر گروه با هم مخلوط شد. به مخلوط منی خروسهای گروه اول به ترتیب 4 و 8 میکرو گرم در میلی لیتر ویتامین E یا 3 و 6 میلی مولار ملاتونین افزوده شد. آنگاه نمونههای منی خروس های هر سه گروه یخ زده شدند و پس از 2 هفته یخگشایی شدند. ویژگیهای منی مانند pH، جنبایی اسپرم، درصد اسپرم زنده، یکپارچگی غشای1 اسپرم و غلظت مالون دای آلدهاید 2 (MDA) پیش از یخ زدن و پس از یخگشایی اندازه گیری شدند. برهم کنش تیمار و فرآیند یخ زدن تنها برای درصد اسپرم زنده وغلظت MDA معنی دار (05/0>P) بود. افزودن ملاتونین به منی باعث کاهش معنی دار درصد اسپرم زنده نسبت به تیمار شاهد شد در حالی که تنها ویتامین E در غلظت 4 میکرو گرم در میلی لیتر باعث افزایش معنی دار درصد اسپرم زنده نسبت به تیمار شاهد شد. بیشترین و کمترین غلظت MDA به ترتیب در تیمارهای 6 میلی مولار ملاتونین و 4 میکرو گرم در میلی لیتری ویتامین E به دست آمد. یافته های پژوهش کنونی نشان داد که افزودن ویتامین E به منی خروسهای بومی در مقایسه با افزودن ملاتونین به منی، توانست نرخ پراکسیداسیون لیپیدهای غشای اسپرمهای یخ زده را کاهش دهد و باعث بهبود کیفیت منی پس از یخگشایی شود.
Seventy four 9-month-old Fars indigenous roosters were randomly divided into three equal groups. The first group was exposed to 14 hours light and 10 hours darkness. The second group was exposed to the same lighting schedule as the first one and supplemented with 3 mg/kg of body weight edible melatonin daily. The third group was finally exposed to 24 hours of constant light. Semen was collected four times at 20 day intervals through abdominal massage the semen samples of every 8 roosters in each group, being pooled. The pooled semen samples of the first group were supplemented with either 4 vs. 8 mg/ml of vitamin E or 3 vs. 6 mM of melatonin, respectively. The pooled semen samples were frozen, and then thawed after 2 weeks past. Semen characteristics including pH, sperm motility, sperm viability, sperm membrane integrity and Malondialdehyde (MDA) concentration were evaluated before freeze and after thawing. The interaction between the treatment and freezing process was significant (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29345_c588b457b57aeb26a60d8df7aa0d7b36.pdf
اسپرم
پراکسیداسیون
خروس
ملاتونین
منی یخ زده
ویتامین E
Frozen semen
melatonin
Peroxidation
Rooster
Sperm
vitamin E
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
393
400
10.22059/ijas.2012.29346
29346
مقایسه شش نرمافزار آماری مورد استفاده در اصلاح نژاد دام
A Comparison of six Animal Breeding Software Packages
رستم عبدالهی آرپناهی
rostam74743@gmail.com
1
محمد مرادی شهربابک
moradim@ut.ac.ir
2
محمدباقر زندی
rostam74742@gmail.com
3
محمد رزم کبیر
m.razmkabir2@uok.ac.ir
4
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی/دانشکده علوم زراعی و دامی
دانشجوی دکتری
دانشجوی دکتری
هدف از این تحقیق مقایسه شش نرم افزار DFREML، WOMBAT، ASReml، MATVEC، DMU و Thrgibbsf90 از نظر برخی ویژگی ها مانند کاربر پسندی، تسهیلات محاسباتی، صحت و دقت برآورد پارمترهای ژنتیکی و محیطی میباشد. برای انجام این کار، از دادههای شبیه سازی شده و واقعی (صفت وزن تولد و شیرگیری گوسفند بلوچی) در حالت یک و دو صفتی استفاده شد. در همه نرم افزارها به استثنای Thrgibbsf90 از روش REML و الگوریتم AIREML برای برآورد پارامترها استفاده شد. اما در نرم افزار Thrgibbsf90 از روش بیزی و الگوریتم مونت کارلو زنجیره مارکوف و تکنیک نمونه گیریگیبس استفاده شد. نتایج نشان داد، انتخاب نرمافزار به سلیقه کاربر و هدف تحقیق بستگی دارد اما در هنگام برآورد پارامترهای ژنتیکی و محیطی با استفاده از نرمافزارهای بررسی شده برای صفات پیوسته با استفاده از مدلهای خطی جای نگرانی وجود ندارد چرا که نتایج نرم افزارها در مقدار برآورد شده و خطای استاندارد مشابه بودند.
The objective followed in this study was to compare six software packages (DFREML, WOMBAT, ASReml, MATVEC, DMU and Thrgibbsf90) as based on some such features as being user friendly, easing computational facilities as well as accuracy and precision of the estimated genetic vs. environmental parameters. For conduction of the study, simulated and field data (Birth weights and weaning weight of Baluchi lambs) were utilized. In all the softwares, except for Thrgibbsf 90, estimates were obtained with restricted Maximum likelihood method via AI algorithm, but in Thrgibbsf 90, the estimates were obtained using Bayesian Gibbs Sampling. The results showed that the choice of software depends on user interest and the goal followed in the research. Since the estimated parameters come out to be similar, even in confidence intervals, there seems no concern to exist in estimation of genetic and environmental parameters (for continous variables) using linear models,and through an application of different softwares.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29346_36857d9924f156d458349b44b97d1e52.pdf
آمار بیزی
پارامترهای ژنتیکی
حداکثر درست نمایی محدود شده
نرمافزارهای اصلاح نژاد
Animal Breeding Softwares
Bayesian Statistics
Genetic parameter
REML
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
401
411
10.22059/ijas.2012.29347
29347
انتخاب برای کاهش اندازه دنبه در گوسفندان لریبختیاری
Selection for a Reduction in Fat-Tail Size in Lori-Bakhtiari Sheep
محمدعلی طالبی
maitalebi2@yahoo.com
1
استادیار مرکز تحقیقات کشاورزی
این پژوهش به منظور بررسی اثر انتخاب بر کاهش اندازه دنبه در برههای لریبختیاری به مدت پنج سال در محل ایستگاه توسعه، پرورش و اصلاحنژاد گوسفند لریبختیاری انجام گرفت. برآورد وزن دنبه براساس معادله تابعیت وزن دنبه از اندازه ابعاد ظاهری دنبه در سن شش ماهگی بدست آمد. عمق بافت نرم در نقطه 12 سانتیمتری از خط وسط پشتی بدن روی دنده دوازدهم در سن شش ماهگی با استفاده از دستگاه اسکنر حیوانی مدل 480، تعیین شد. مؤلفههای (کو)واریانس و پارامترهای ژنتیکی برای صفات مورد بررسی با استفاده از روش حداکثر درستنمائی محدود شده، تحت مدل حیوانی و به صورت تجزیه چندصفتی برآورد گردید. انتخاب براساس شاخص انتخاب اقتصادی که از ضرب ارزشهای اصلاحی صفات در بردار ضرایب اقتصادی صفات است، انجام گرفت. از ضرایب 1 و 4- برای ارزش اقتصادی صفات وزن بدن و برآورد وزن دنبه استفاده شد. روند فنوتیپی و ژنتیکی صفات نیز بوسیله تابعیت میانگین فنوتیپی و ارزشهای اصلاحی صفات بر سال تولد حیوان برآورد گردید. نتایج نشان داد میانگین برآورد وزن دنبه در سن شش ماهگی در برههای لریبختیاری 37/2 کیلوگرم بود. ضریب وراثت پذیری و خطای معیار وزن دنبه برآوردی در سن شش ماهگی 05/0±33/0 بود. روند ژنتیکی صفت وزن بدن در شش ماهگی 160 گرم بود. روند ژنتیکی وزن دنبه با توجه به معادله برازش شده 40- گرم و با ضریب تعیین بالا (94/0) بود. عمق بافت نرم حاصل از اولتراسوند در شش ماهگی نیز روند ژنتیکی منفی (024/0- میلیمتر) داشت. روند تغییرات فنوتیپی وزن بدن و عمق بافت نرم حاصل از اولتراسوند مثبت و بیشتر از تغییرات ژنتیکی بود. ولی روند فنوتیپی کاهشی وزن دنبه در مقایسه با روند ژنتیکی آن کمتر بود.
This study was carried out to investigate the effect of selection on the reduction of fat-tail size in Lori-Bakhtiari lambs. The study lasted for five years at the Development and Breeding center of Lori-Bakhtiari Sheep Station. Estimation of fat-tail weight, using external fat-tail dimensions was obtained from regression procedure at 6 month age. Soft tissue depth at the point 12 cm from the midline dorsal body on 12th ribs at the age of six months (using an animal model of Scanner Device 480) was determined. Components of (co) variance and genetic parameters were estimated using multivariate animal model and a restricted maximum likelihood approach. Selection as based on economic selection index of multiplying a vector of breeding value traits by vector of economic values of traits was conducted. Coefficients of 1 and -4 for the economic value of body weight and estimation of fat-tail weight traits were applied. Phenotypic and genetic trends were obtained through regression means of phenotype while breeding values on year of birth for each trait being predicted. The results showed that average of fat-tail weight (estimated at the age of six months) in lambs amounted to 2.37 kg. The estimates of heritability and standard error fat-tail amounted to 0.33 ± 0.05. Genetic trend of body weight at the six months of age was 160 gr. The genetic trend of fat-tail weight was estimated as -40 gr, with a high coefficient of determination of 0.94. Depth of soft tissue from ultrasound and at six months of age was accompanied by a negative genetic trend (-0.024 mm). Change of phenotype of body weight and ultrasound soft tissue depths were estimated as positive and more than genetic variations. However, phenotypic trend reduction of fat-tail weight as compared with the genetic trend stood at a lower level.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29347_ae3693a17ec17e33786d8a03b02dc1d0.pdf
انتخاب
اولتراسوند
دنبه
روند ژنتیکی
گوسفند
لریبختیاری
Fat-tail
genetic trend
Lori-Bakhtiari.
selection
sheep
Ultrasound
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
413
421
10.22059/ijas.2012.29348
29348
تجزیه وتحلیل ژنتیکی صفات کیفیت تخم در بلدرچین ژاپنی
Genetic Analysis of Egg Quality Traits in Japanese Quail
زهرا رئوفی
zereh2s@yahoo.com
1
سعید زره داران
zereh2s@gau.ac.ir
2
قدرت اله رحیمی
hmoradis2@ut.ac.ir
3
مجتبی آهنی آذری
mojtaba_9@yahoo.com
4
بهروز دستار
zereh2s2@yahoo.com
5
دانشجوی ارشد گرگان
عضو هیئت علمی
عضو هیئت علمی ساری
عضو هیئت علمی گرگان
عضو هیئت علمی گرگان
هدف از تحقیق حاضر تجزیه و تحلیل ساختار ژنتیکی صفات مربوط به کیفیت تخم در بلدرچین ژاپنی بود. بدین منظور، صفات مربوط به کیفیت 1706 تخم از بلدرچینهای تخمگذار در سن 10 هفتگی برای مدت 4 روز جمعآوری شده و کیفیت اجزای خارجی و داخلی آنها اندازهگیری شد. صفات مورد بررسی با استفاده از مدل دام تک و چند صفتی و به روش حداکثر درستنمایی محدود شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. وراثتپذیری صفات مربوط به کیفیت خارجی تخم شامل وزن، طول و عرض تخم، شاخص شکل و وزن، ضخامت و درصد پوسته بین 09/0 (درصد پوسته) تا 41/0 (وزن تخم) تخمین زده شد. وراثتپذیری صفات مربوط به کیفیت داخلی تخم شامل وزن، ارتفاع، شاخص و قطر زرده و وزن، ارتفاع و شاخص سفیده و واحد کیفیت داخلی از 06/0 (واحد کیفیت داخلی) تا 33/0 (وزن زرده) برآورد گردید. وزن تخم با ضخامت (33/0-) و درصد پوسته (64/0-)، همبستگی ژنتیکی منفی را نشان داد. این بدین مفهوم است که از نظر ژنتیکی، با افزایش وزن تخم، ضخامت پوسته کاهش مییابد. وزن زرده همبستگی ژنتیکی مطلوبی با ارتفاع (32/0) و قطر زرده (96/0) و وزن (85/0) و ارتفاع سفیده (87/0) داشت. بنابراین، انتخاب پرندگان بر اساس این صفت میتواند باعث افزایش کیفیت داخلی تخم در بلدرچین گردد. همبستگی ژنتیکی وزن تخم با اکثر اجزای داخلی تخم نظیر وزن، ارتفاع و قطر زرده و وزن و ارتفاع سفیده بسیار بالا برآورد گردید (77/0 تا 99/0). بر اساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر، انتخاب بر اساس وزن تخم برای افزایش کیفیت اجزای داخلی تخم کافی است ولی در نظر گرفتن صفتی نظیر ضخامت پوسته در شاخص انتخاب برای بهبود کیفیت خارجی تخم در بلدرچین ژاپنی ضروری بنظر می رسد.
The present research was conducted to analyze the genetic structure of egg quality traits in Japanese quail. External and internal egg quality traits were assessed on 1706 eggs of laying Japanese quail. Eggs were collected for 4 days at the quaits 10 weeks of age. The investigated traits were analyzed through univariate as well as multivariate animal models employing restricted maximum likelihood method. Heritability of external of eggs quality traits consisting Egg Weight(EW), Egg Length(EL), Egg Width (EWI), Egg Shape Index (ESI), Shell Weight (SW), Shell Thickness (ST) and Shell Yield (SY) were between 0.09 (SY) to 0.41 (EW). Heritability of internal egg quality traits consisting Yolk Weight (YW), Yolk Height (YH), Yolk Index (YI), Yolk Diameter (YD), Albumen Weight (AW), Albumen Height (AH), Albumen Index (AI) and Internal Quality Unit (IQU) were recorded from 0.06 (IQU) to 0.33 (YW). Negative genetic correlations were found between EW with ST and SY (-0.33 and -0.64, respectively). The results indicated that increasing egg weight will reduce egg shell thickness, genetically. YW showed favorable genetic correlations with YH (0.32), YD (0.96), AW (0.85) and AH (0.87). Therefore, selection based on yolk weight will improve internal egg quality in Japanese quail. Genetic correlations of EW with most of the internal egg quality traits were positively high (from 0.77 to 0.99). Based on present results, selection for higher egg weight is enough to increase internal egg quality traits. To improve both external and internal egg quality traits, it is necessary to involve have egg shell thickness together with egg weight in the selection index.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29348_c41410fcc9773ea9af2eaebc728f128a.pdf
بلدرچینژاپنی
کیفیت تخم
همبستگی ژنتیکی
وراثتپذیری
egg quality
genetic correlation
heritability
Japanese quail
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
423
430
10.22059/ijas.2012.29349
29349
بررسی وجود QTLهای مرتبط با صفات وزن بدن تا سن 28 روزگی در نواحی کاندیدا از ژنوم در بلدرچین ژاپنی
QTL Mapping for Body Weight up to 28 Days of Age using Candidate Regions in Japanese Quail
الهام رضوان نژاد
yaghoobim2@icst.ac.ir
1
عباس پاکدل
pakdel@cc.iut.ac.ir
2
سیدرضا میرائی آشتیانی
ashtiani2@mailinator.com
3
حسن مهربانی یگانه
mehrabani@mailinator.com
4
محمد مهدی یعقوبی
yaghoobim@icst.ac.ir
5
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
استادیار علوم دامی
دامپزشکی علوم دامی
استادیار علوم دامی
استادیار کرمان
وزن بدن از جمله صفات مهم اقتصادی و در عین حال پیچیده در طیور است که انتخاب به کمک نشانگر1(MAS) می تواند در بهبود آن نقش قابل توجهی داشته باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین جایگاههای صفات کمی2(QTL) مرتبط با وزن بدن در سنین مختلف با استفاده از طرح ناتنی می باشد. 220 بلدرچین ژاپنی برای 6 نشانگر ریز ماهواره با قدرت اطلاع دهندگی بالا بر روی کروموزومهای شماره 1، 2 و 9 تعیین ژنوتیپ شده و به روش نقشه یابی فاصله ای برای تعیین QTL های موثر بر وزن بدن در سنین مختلف شامل وزن تولد، 1، 2، 3 و 4هفتگی استفاده شدند. برای وزن بدن در زمان تولد و نیز وزن بدن در سن 1 هفتگی، QTL های موثری (01/0P
Body Weight (BW) is a complex and important economic trait that may benefit from the implementation of Marker Assisted Selection (MAS). The objective followed in this study was to identify QTLs associated with BW at different ages as distinct traits based on an experimental half-sib cross of Japanese quails divergently selected for BW at 4 weeks of age. The body weights at hatch, and as well at one, two, three and four weeks of age were assessed in the F2 population. A total 220 F2 individuals were genotyped for 6 informative microsatellite markers located on chromosomes 1, 2 and 9. The interval mapping was conducted to identify putative QTLs. A QTL for BW at hatch while another at 1 wk of age were identified as significant on chromosome 2 (P
https://ijas.ut.ac.ir/article_29349_5efa72bd9d707471c7573f343cbd4730.pdf
بلدرچین ژاپنی
طرح ناتنی
نشانگرهای ریزماهواره
وزن بدن
Body weight
Half sib design
Japanese quail
microsatellite markers
QTL
per
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علوم دامی ایران
2008-4773
2423-7949
2012-11-21
43
3
431
439
10.22059/ijas.2012.29350
29350
اثر عوامل غیر ژنتیکی موثر بر زندهمانی بره های لری بختیاری از تولد تا سن یک سالگی با استفاده از مدل های خطی و غیر خطی
Effect of Non Genetic Factors Affecting the Survival of Lori-Bakhtiari Lambs from Birth to Yearling, utilizing Linear and Nonlinear Models
محمود وطن خواه
vatankhah_mah@yahoo.com
1
دانشیار مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی شهرکرد
در این پژوهش از رکوردهای طول عمر و زنده مانی تعداد 6800 رأس بره، حاصل از 263 رأس قوچ و 1839 رأس میش، مربوط به گله ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند لری بختیاری (ایستگاه شولی) واقع در شهرکرد، جمع آوری شده طی سال های 1368 تا 1388 استفاده گردید. داده ها با استفاده از مدل های خطی و نسبت خطر با تابع ویبول تجزیه شدند. این مدل ها شامل اثر عوامل غیر ژنتیکی سال و ماه تولد بره، جنس بره، نوع تولد، سن مادر و متغیر کمکی وزن تولد بره ها به صورت درجه دوم بودند. نتایج نشان داد که میانگین کل طول عمر و میزان زنده مانی تجمعی بره ها از تولد تا سن یک سالگی به ترتیب 6/301 روز و 68/78 درصد بودند. اثر عوامل غیر ژنتیکی حاصل از مدل های خطی و نسبت خطر با تابع ویبول بر زنده مانی یکسان بودند. اثر عوامل سال و ماه تولد بره، جنس بره و متغیر کمکی وزن تولد بره ها به صورت درجه دوم معنی دار (05/0P) بودند. میزان زنده مانی و نسبت خطر بره های متولد شده در ماه های اول و دوم (بهمن و اسفند) به ترتیب بالاتر و پایین تر از بره های متولد شده در ماه سوم (فروردین) بود. بره های نر میزان زنده مانی کمتر و نسبت خطر بیشتری در مقایسه با بره های ماده داشتند. بره های دارای وزن تولد متوسط، زنده مانی بیشتر و نسبت خطر کمتری داشتند. اگر چه ظاهراً بره های متولد شده از مادران جوان تر و پیرتر دارای زنده مانی کمتر و نسبت خطر بیشتری بودند، ولی با مادران میان سال تفاوت معنی داری نداشتند. بره های دوقلو زندمانی کمتر و نسبت خطر بیشتری از بره های تک قلو داشتند ولی اختلاف بین آن ها معنی دار نبود. بر این اساس مطالعه اثر عوامل غیر ژنتیکی بر زنده مانی بره ها تا سن یک سالگی حاصل از مدل های خطی و غیر خطی یکسان بوده و برای افزایش زنده مانی از طریق تصحیح عوامل غیر ژنتیکی می توان از نتایج حاصل از مدل های خطی یا غیر خطی استفاده نمود.
Data utilized in this study were 6800 records of lambs’ life longevity, and survival rate from 263 sires and 1839 dams collected from 1989 through 2009, from the Lori-Bakhtiari flock at Shooli Station in Shahrekord. The data were analyzed, using Linear and Hazard Ratio models along with Weibul function. These models included such non genetic factors as year and month of birth, sex of lamb, type of birth, age of dam and lambs birth weight as linear and quadratic covariates. Results revealed that the overall mean of lamb’s life longevity and cumulative survival rate, up to yearling, were 301.60 days vs. 78.68%, respectively. The effect of non genetic factors on survival rate resulted from linear model were almost the same as hazard ratio model of Wiebull function. The effect of year and month of birth, sex of lamb and lamb’s birth weight as quadratic covariate were significant (p0.05) on the longevity of lamb’s life as well as survival rate. The survival rate and hazard ratio of lambs born in the first vs. the second months were higher vs. lower than those in the third month respectively. The male lambs suffered from a lower survival rate and higher hazard ratio than the females. Lambs with medium birth weight benefited from a higher survival rate and lower hazard ratio than lambs with either too low or too high birth weights. Although, lambs born from younger and older dams suffered from lower survival rates and higher hazard ratios, but they did not any significant differences with lambs born from middle aged dams. Twin lambs suffered from lower survival rates and higher hazard ratios than single lambs, but the differences were not significant. According to the results obtained in this study, the effect of non genetic factors on lamb’s survival rate to yearling age, achieved from liner and non linear models were similar and to increase the survival rate by correcting the non genetic factors, one could use the results obtained from either linear or non linear models.
https://ijas.ut.ac.ir/article_29350_3a6575447c14416f7271fc7f2373e26b.pdf
بره های لری
بختیاری.
زنده مانی
طول عمر
مدل های خطی و تابع ویبول
Linear models
Longevity life
Lori-Bakhtiari lambs.
Survival
Weibull function